فصل 8 ساختار فیزیکی سازمانها خلاصه کتاب تئوری سازمان ماری جو ترجمه دکتر دانایی فر

کتاب تئوری سازمان ماری جو مترجم دانایی فر

فصل 8

ساختار فيزيکي سازمانها

 ساختار فيزيكي :

 روابط بين عناصر فيزيكي سازمان ، ساختار فيزيكي آن سازمان را نشان مي دهد . عناصر فيزيكي ، ساختمانها مكان استقرار آنها ، اسباب ، اثاثه تجهيزات ، دكوراسيون ، و پوشش انسانهاي آن سازمان را شامل مي شود .

توجه نظريه پردازان سازمان بيشتر معطوف به جغرافياي سازماني ، محل استقرار واحدها ، طرح و دكور سازمانها مي شود .

توجه به ساختار فيزيكي سازمانها به مطالعات هاثورون بر مي گردد كه توجه آنها به نور سالن ، هوا و غير بود  اما بعد از آن كه متوجه شدند عوامل انساني تاثير به سزايي بر روي عملكرد و بازده گذارده كم كم توجه به اين عناصر فيزيكي كمتر شد و بيشتر به مكتب روابط انساني  و ساختارهاي اجتماعي گرايش يافتند .

مكتب مديريت علمي از زمان تيلور  حدود سالهاي  1900 و توجه به حركت سنجي و زمان سنجي انجام كارها و توجه به تعيين مكان مناسب براي انبار تجهيزات و نقشه كارگاه معطوف بود و به  انسان بعنوان انسان اقتصادي مي نگريستند .

مكتب روابط انساني و توجه به امور رفاهي ،انسان بعنوان انسان و ساير نيازهاي انسانها از جمله تعلق گروهي ، احترام و غيره مي باشد .

پس از مطالعات هاثورن تعداد محدودي از پژوهشگران از جمله ، فرد استيل و اريك سانداستروم مطالعه در خصوص ساختار فيزيكي را ادامه دادند و مجدداً در عصر كنوني تئوري پردازان سازمان در حال نوآفريني و باز آفريني تحقيقات خود در خصوص ساختار فيزيكي هستند . و منابع آنها  از تئوري ها ي سازمان نبوده وبلكه  بيشتر از منابعي همچون مطالعات فرهنگ مادي در انسان شناسي و مطالعات پست مدرن در جغرافياي انساني و معماري مي باشد .

ديدگاه مدرينستها و تفسيري در خصوص ساختار فيزيكي نسبت به فرهنگ سازماني نزديكتر و از شكاف كمتري بر خوردار است. برخي از نظريه پردازان مدرنيست سازمان مدعي هستند كه نزديكي ديدگاه تفسيري ها و مدرن ها بدليل محدود بودن حوزه چار چوبهاي تئوري مي باشد و علت محدود بودن چارجوب تئوريك را نيز وجود ساختار فيزيكي در يك قلمرو قطعي و خاص نه يك قلمرو تجريدي مي دانند .نظريه پردازان تفسيري وجود مبناي تئوريك براي پديده هاي قطعي و مشخص را رد نمي كنند و دليل اين ادعا را اينگونه بيان مي كنند كه مطالعات فرهنگ مادي در انسان شناسي اينگونه عمل نموده است .

در فرهنگ معين تجرديدي  اينگونه بيان شده است: عملي از ذهن كه صفتي از صفات چيزي يا جزي از اجزا معنايي را به نظر آورده و سبب غفلت از صفات اجزاي ديگر است در صورتيكه آن جز يا صفت به تنهايي و مستقلاً نمي تواند وجود داشته باشد مثل تصور شكل يا قطر يا رنگ يا وزن يك كتاب قطع نظر از ديگر خصوصيات آن .

 

روايتهاي كوتاه : غير انتزاعي ، مشخص و خاص مي باشند و دقيقاً چيزي است كه مورد توجه قرار دارد .

روايتهاي بلند : انتزاعي ، تجريدي و با توجه به ساير صفات و غيره مي باشد .

پست مدرنيستها به روايتهاي كوتاه اعتقاد دارند تا روايتهاي بلند

 جنبه هاي بنيادي سه گانه ساختار هاي فيزيكي سازمان :

  1. جغرافياي سازمان
  2. جانمايي و چيدمان واحدها
  3. طرح كه شامل نقشه و دكور سازمان و مبلمان آن مي باشد .

و از حيث حيطه جغرافياي سازماني در بر گيرنده جا نمايي واحد ها و طرح .در جغرافياي سازماني به ارتباطات ، بكار گيري نيروي انساني ، حمل و نقل و اياب و ذهاب و غيره توجه مي نمايد .

در جانمايي واحدها و استقرار ساختمانها به تعامل هماهنگي تعارض و كنترل اشاره و توجه دارد .

طرح دكور به تصاوير ذهني ، هويت افراد و سازمان و جايگاه درون سازماني اشاره دارد .

 جغرافياي سازماني :

فعاليت سازمانها در بيش از يك مكان يك پديده اي بسيار رايج شده است مثل ظهور شركتهاي چند مليتي ، گروههاي توليدي ، شركتهاي با كسب و كارهاي نا مرتبط ، شركتهاي داراي حق امتياز ، شركتهاي زنجيره اي و غيره

در تئوري سازمان ، مفهوم جغرافياي سازماني توجه به پراكندگي مكان هايي كه يك سازمان در آنها فعاليت مي كند و در جغرافياي سازماني ، سازمان موجوديت آن فيزيكي است و دقيقاً در فضا و زمان وجود دارد . و بوسيله يك نقشه معمولي مي توان فضاهاي اشغال شده توسط سازمان و مجموعه مكانهاي به هم مرتبط را ترسيم و توصيف نمود .جغرافياي سازماني شامل همه نقاط موجود روي زمين كه سازمان كسب و كار خود را راهبري مي كند .

مهمترين اين  عناصر : محل استقرار ساختمانها ، دفاتر مركزي كارخانجات ، مراكز خدماتي ، فروشگاهها ، دفاتر اداري و غيره مي باشد .و برخي اماكن ذينفعان با نفوذ سازمان و يا مشتريان  را نيز در نقشه جغرافياي سازمان قرار مي دهند و به اين نحو تحليل گر ، تصوير ذهني از سازمان بعنوان مجموعه اي از فعاليتها را فراهم مي كند . كه شامل تعاملات داخلي سازمان تا تعاملات خارجي سازمان گسترده مي شود

مثال : دو جوان يكي همه اقوامش در يك شهر وجود دارند و ديگر خودش در يك شهر بردارش در شمال غرب كشور و خواهرش در جنوب غرب و پدر و مادرش در مركز ايران زندگي مي كنند اين ارتباطات آنها رسيدگي به حال همديگر و ساير موارد با هم در حال تغيير و تحول است .

هر گاه پراكندگي فضايي سازمان ترسيم مي شود با توجه ويژگي هاي فيزيكي هر مكان تحليل مي شود . از قبيل جو ، منابع طبيعي ، تراكم جمعيت ، صنعتي گرايي ، شهرگرايي، حضور يا عدم حضور افراد با نژادهاي مختلف و  غيره ويژگي هاي هستند كه براي توصيف اماكن يك سازمان كه در آنجا فعاليت مي كند مفيد است .

نقشه داخلي سازمان :

 هم به چيدمان ساختمانها و اشياء درون ساختمان اشاره دارد .نقشه داخلي سازمان به جانمايي فضاها ، اشياء فيزيكي فعاليت هاي انساني در يك مكان اشاره دارد .

محل قرار گرفتن اشياء ، نوع ديوار كشي داخل ساختمان ، قطعات و اثاثه بزرگ و غيره مي باشد هرگاه مجموعه اي از ساختمانها نيز وجود داشته باشند به ويژگي نقشه داخلي  سازمان ارتباط مي يابد .تعيين فضاي كاري ، فضاي سبز فضاي بوفه ، اتاق كنفرانس همه در نقشه داخلي سازمان طراحي مي شود .

محل استقرار واحدهاي حسابداري و فروش ، خريد و غيره

در ساختمانها اداري ، نقشه داخلي غالباً در قالب ميزان باز بودن يا Open   بودن ، قابليت دسترسي و ميزان خصوصي بودن يك فضا ديوار هاي كوتاه ،  اتاق خصوصي و غيره

دفاتر بدون حصار قابليت دسترسي بيشتر را دارند

دفاتر با ديوارهاي بلند و در حداقل قابليت دسترسي را دارند .

نقشه داخلي : شيوه ارتباطي و نحوه هماهنگي افراد و گروهها را تحت تاثير قرار مي دهد

مثل تاثير روي كانالهاي غير رسمي ارتباطات ، (شايعات )

يا خط تويد مونتاژ مستلزم جفت و جور كردن جايگاه افراد با ابزار انجام وظيفه است .

نقشه داخلي ضعيف مي تواند روي نحوه ارتباط و هدردادن فضا ، اتلاف وقت و غيره تاثير بسزايي بگذارد .

طرح دكور :

كلمه طرح و دكور بيشتر سبك معماري و امكانات يك ساختمان را به ذهن متبادر مي كند مثل سر در ، تابلوها  ،تكنولوژي و غيره و براي بيان  موارد جزيي تر در ساختار فيزيكي ايفاي نقش مي كنند . در هنگام تحليل طرح و دكور بايد به مظاهر بيروني و دروني كارخانه ها ، دفاتر و ساير ساختمانها بايد توجه كنيم

ساختارهاي فيزيكي دامنه اي از زشت ، قابل تحمل ، دلپذير ، زيبا و الهام بخش را در بر مي گيرد در ييوستاري تصور كنيد با دامنه زشت تا الهام بخش .و اين عناصر فيزيكي مرتبط با طرح و دكور  تاثير  مهم و بارزي  از فرهنگ سازمان و تصوير ذهني آن براي افراد خارج از سازمان دارد مثل يك ساختمان  بصورت بسيار نا مناسب و مبلمان چوبي و غيره قيمت ارزان و ساختماني  با توجه به مبلمان و كفپوش و غيره گران قيمتساختمان اول مي تواند  نشان دهنده صرفه جويي در هزينه ها مي تواند باشد و يا به مظاهر فيزيكي ناآگاه است يا دغدغه اي ندارد و اين البته به شدت تحت تاثير سليقه شخصي افراد است .

رويكردها نسبت به ساختار فيزيكي در سازمانها

1- رويكرد رفتاري :اين رويكرد از نگاه مدرنيستها نشات  مي گيرد و بيشتر بر رابطه ساختار فيزيكي با تعامل و ديگر شكلهاي فعاليت هاي درون سازماني متمركز است .

2- اين نگاه به ساختار فيزيكي بعنوان چارجوبي مي نگرد كه فرصتها و محدوديتهايي براي اطلاعات و ايده ها و هماهنگي فعاليتهاي به هم وابسته را فراهم مي كند و كانون توجه آن بر رابطه بين شكل فيزيكي يك سازمان و رفتار افراد انجام دهنده و ظايف كاري درون اين فضا ها استوار است و ايده اساسي آن اين است كه چون انسانها نمي توانند درون ديوارها قدم بزنند و يا درون كف اتاق ها را ببيندند رفتارشان به وسيله طرح محيط فيزيكي سازمان شكل مي يابد .و معتقدند هرچه فاصله بين افراد بيشتر باشد ، فرصت كمتري براي تعامل مستقيم خواهند داشت و زمان كمتري صرف اينگونه فعاليتها مي شود . هر جند در برخي موارد هم مي توان ايجاد محدوديت مي كند .

روابط گزارش دهي رسمي ، تاريخچه فرهنگي مشابه ، وابستگي وظيفه اي ، با تسهيم اطلاعات و الگوهاي دوستي در سازمانها ارتباط دارد و فاصله فيزيكي معمولاً مسائلي  را در ارتباط با شكل گيري روابط ايجاد خواهد كرد .

برخي براين باورند كه محيط هاي دفاتر باز با موانع فيزيكي كم يا بدون موانع فيزيكي ، تعامل و ارتباطات را تشويق مي كند و اينگونه فضا ها خلاقيت را تحريك و كار تيمي را حمايت مي كند يا همان ديوارهاي بلند مانع خلاقيت است حتي در منازل فضاهاي باز مي تواند نمايش ارتباطات باز باشد .

 

رويكرد نمادين :

 رويكرد نمادين كه از نگاه تفسيري ها منبعث مي شود و مدعي است كه ساختار هاي  فيزيكي  ماخذ غني نمادها و كانال مهمي براي نمايش فرهنگي مي باشند.و ساختار فيزيكي سازمان را شكل دهنده و حافظ نظام معنايي مي دانند كه به اعضاي سازمان كمك مي كند تا مشخص كنند چه كسي هستند و چه كاري انجام مي دهند . در صورتيكه رويكرد رفتاري ساختار فيزيكي را شكل دهنده و حفظ كننده و نوعي نظم دهنده فعاليتها مي دانند.

در گذر زمان ،ساختمانها تجلي سازمانهاي خود هستند و به افراد كمك مي كنند تا آنچه در مورد سازمان مي انديشند و احساس مي كنند ،بسازند مثل ساختمانهاي دادگستري ،مجالس قانون گذاري ،معابد و غيره مي باشد. تفسيرهايي كه از ساختمان ها نيز صورت مي گيرد .برخي ساختمانهاي مركزي در قالب يك هرم عظيم ،شكل داده شده تا سلسله مراتب را نشان دهد و افراد را ترغيب ميكند تا آن را رعايت كنند.

اعضا كليسا مي دانند چگونه در كليسا رفتار كنند زيرا واكنش هايي همچون زانو زدن ،علامت دادن از طريق دستان و غيره  آنها را نسبت به اين عنصر ساختار فيزيكي شرطي كرده است . نماد سازمان موجب بروز شرطي شدن رفتار است كه اين نوع شرطي شدن اشاره به شرطي شدن نمادين دارد.

صف كشيدن افراد براي خريد از يك فروشگاه كه افراد بصورت خودكار در گير رفتارهاي مطلوب مي شوند كه در اين مثال مي تواند پيش خوان يا ساير مشتريان بعنوان نماد عمل كنند.

اهميت ايده رفتار شرطي شده نمادين در پيوند ناآگاهانه بين ساختار فيزيكي و روال هاي عادي كاري است كه بخش بزرگي از زندگي روزانه سازمانها را شكل مي دهد.

مثال ديگر پوشيدن لباس كار توسط يك زن يا مرد در منزل در هنگام كار و به نوعي افراد خانواده را متوجه مي كنند كه وي فعلا مشغول انجام كاري است و نبايد براي وي مزاحمت ايجاد كرد.

معمولا افرادي كه اتاق هاي لوكس و خصوصي دارند براي خود يك ارزش نمادين محيا نموده و افراد بر اثر آن نماد تفسير  مي كنند.

روابط بين هويت و ساختار فيزيكي در قالب سه موضوع جايگاه اجتماعي و هويت فردي ،مرزهاي گروه و هويت گروه ،تصوير ذهني از شركت و هويت سازماني.

1- جايگاه اجتماعي و هويت فردي : كيفيت مبلمان ،اندازه اتاق و ممتاز بودن و خصوصي بودن اتاق معمولا با هويت فرد بستگي دارد و معمولا فاصله سلسله مراتب اجتماعي افراد از طريق فصله هاي مكاني و ساير اشيا فيزيكي بيان و ابلاغ مي گردد.

2- ساختار فيزيكي و هويت گروه : مرز هاي قلمرويي از طريق دامنه متنوعي از اجزاي فيزيكي نظير ديوارها ،درها،ساختمانها و اماكن مختلف يا طرحهاي تزييني و غيره قابل رويت است. مشخص كردن وضعيت فيزيكي قلمرو ها ي درون ساختار هاي فيزيكي ،مرزهاي بارزي را ايجاد مي كند كه بصورت نمادين با گروههايي كه اين فضا ها را اشغال مي كنند پيوند داده مي شود هرچه مرزها مشخص تر باشند هويت گروهي مشخص تر مي باشد. ظهور خرده فرهنگها و مشخص كردن قلمروها دو روي يك سكه مي باشند. البته مشخص نيست كه آياهويت قوي موجب مرزهاي مشخص مي شود يا بلعكس.يا هردو بر هم اثر مثبت مي گذارند.علت بررسي هويت گروهها و رابطه آن با ساختار اين است كه شناخت اين پيوند اين توانايي را به افراد مي دهد كه چه مقع اقدام به تغيير نمايند وچگونه زيرا برخي اوقات نياز است هويت گروه قوي شود وبرخي اوقات نياز به تضعيف گروه مي باشد.

3- هويت سازماني و تصوير ذهني : هويت سازماني در مقياس بزرگتر و وسيع تر از هويت گروهي قرار دارد وئ نشان دهنده اين است كه تجارب اعضا و باورهاي آنها در مورد سازمان بعنوان يك كل چگونه است . هويت سازماني متمركز بر اين است كه اعضاي سازمان چگونه خود را بعنوان يك سازمان تصور مي كنند.معماران و طراحان بر اين اعتقادند كه چنانچه همه اعضاي سازمان جهت كاري خود را از يك مرجع يا يك نقطه  كه قابل رويت براي همه اعضاي سازمان باشد شروع كنند موجب ايجاد عنصركليدي ايجاد و حفظ هويت سازماني است .

تصوير ذهني از شركت اشاره به تصورات ديگران از سازمان دارد و تجلي بسيا ري از تصورات است كه يك سازمان در مخاطبان خارجي خود ايجاد مي كند و دليلي و جود ندارد كه انتظار داشته باشيم كه تصوير ذهني از شركت با هويت سازماني با هم سازگار و منسجم باشند.

ظاهر فيزيكي يك سازمان واسطه اي بالقوه است كه از آن طريق <تاثيري ماندگار ايجاد ميكنند. برخي سعي مي كنند با تمركز بر اجزاي ظاهري سازمان هويت سازماني و تصوير ذهني از شركت را تحت تاثير قرار دهند .

معماري ،طراحي محصول ،علامت استاندارد ،لباس هاي هم شكل مي تواند بر هويت سازماني و تصوير ذهني از شركت تاثير گذارد.

پيوند بين هويت سازماني و تصوير ذهني وجود دارد و آنچه كه تصوير ذهني يك سازمان را به محيط نشان مي دهد ،در شكل گيري هويتي كه سازمان را حفظ مي كند بي تاثير نيست.البته نه به اين معنا كه فعاليتهاي مربوط به نمايش  تصوير ذهني به محيط ضرورتا براي كنترل هويت سازماني بكار خواهد رفت.

تصوير ذهني و هويت سازماني منبعث از اجرا ساختار فيزيكي شركت در معرض انواعي از استنباطهاي تفسيرس ديگر غير از آنچه كه طراحان مد نظر قرار داشته اند قرار مي گيرد.مثال دانشگاه نو تردام و مجسمه مسيح با دستان باز به سوي بهشت و تفسير فوتباليستها بهنوان فردي كه گل زده و خوشحال است و دستان خود را باز نموده است.

 

پست مدرنها :

انتقادات پست مدرن ها از طريق تئوري اجتماعي و به حاشيه راندن موضوعات فضا در تئوري هاي روابط اجتماعي متمركز شده اند.و نظريه پردازان اجتماعي را به ناديده گرفتن فضا متهم مي كنند. ساختار هاي اجتماعي و فيزيكي آنقدر بهم تنييدهاند كه هيچكدام از آنها نميتوانند بدون ديگري عمل كنند.

فضاي ساختمانها بصورت اتمتعي ساخته مي شود لذا پتانسيل قوي پديده هاي نمادين با ديگر مصنوعات  فرهنگي را كه بطور مشابه قادر به انتقال معني و محتوي ايدولوژيك هستند تسهيم مي كنند.

پست مدرن ها خواهان طبيعت زدايي معنا و روشن سازي فرآينده هستند كه از آن طريق ،معاني درون ساختارهاي فيزيكي جاي داده مي شوند.

فقط از طريق شالوده شكني تصويري فضاي ساخته شده مي توان ابهامات و سو استفاده هاي نادرست قدرتمندان را برملا كرد.

كلوتز : براي چندين دهه نسبت به معناي لشكال معماري بي تفاوت بوديم يا آنها را ناديده مي گرفتيم . جنبه هاي ساختاري يك ساختماتن و ارزش هاي كاركردي آن در قالب صرفه جويي در هزينه ها بود و اين واقعيت كه نوع فضا ي فيزيكي مي تواند بيانگر معناي يك چيز يا چيز ديگري باشد مورد بحث رسمي نبود . روند هاي جديد معماري توجه به بسترها يا فضا هاي ديگر در كنار ويژگي هاي كاركردي ساختمان بايد مد نظر قرار گيرد.

کانال تلگرام conference.ac