مقاله پیرامون برنامه ریزی استراتژیک کارآفرینی الگوی اسلامی ایرانی

استراتژیک کارآفرینی

عنوان : برنامه ریزی استراتژیک کارآفرینی الگوی اسلامی ایرانی

نویسنده مقاله: محمد میرزایی

چکیده

برنامه ریزی استراتژیک ناشی از مدیریت صحیح وپنج مرحله اقدامات شامل: میزان کاوش محیطی، انعطاف ‌پذیری در برنامه‌ریزی، افق زمانی برنامه‌ریزی، مشارکت در برنامه‌ریزی و ویژگی‌های کنترل استراتژیک بوده که في ما بین کارآفرینی سازمانی و اصول پنج گانه رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. ماهیت جزء به جزء این نتایج برای سازمانهایی که بدنبال کارآفرینی بیشتر هستند سودمند بوده و به محققان برای درک بهتر ظرافت‌ها در رابطه با برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک و کارآفرینی سازمانی کمک مينمايد لذا بر این اساس هر یک از ابعاد مدیریت استراتژیک را ميتوان با کارآفرینی سازمانی مورد بررسی قرار داد و الزامات ناشی از این نتایج را برای مدیران و محققان تحليل نمود

به عقيده بسياري از متخصصان علم مديريت «استراتژي» و «برنامه ريزي استراتژيك» در سازمانها اهمیت قابل توجهي دارد مفاهيم مربوط به استراتژي،از اوايل دهه1960 وارد فعالیتهای اقتصادی گردیده،اما در کشور ما اين مفاهيم هنوز جوان بوده و بسياري از کارآفرينان و حتي مديران بخشهاي دولتي و خصوصي به ضرورتهاي به کارگيري اين مفاهيم بطور کامل پي نبرده اند. صاحب نظران ،استراتژي را مرتبط به دو اصل “محيط رقابتي” و “محدوديت منابع” مي دانند که کشور ما در معرض تاثير هردو عامل تا حدودي قرار دارند لذا جهت کاهش خطرات اقتصادي متاثر از اين عوامل آموزش موضوع برنامه ريزي استراتژيک ضروري می باشد متاسفانه زمينه آسيب پذيري کارافرينان در مقابل نوسانات اقتصادي شديد می باشد معهذا ،انتخاب مدل مناسب برنامه ريزي استراتژيک، از اهميت ويژه اي برخوردار می باشد .ازآنجا که اکثر فعاليتهاي کارآفريني منجر به کسب و کار کوچک و متوسط مي شود. جهت برنامه ريزي استراتژيک اينگونه کسب و کارها، مدل “برايسون” را به دليل سادگي وشرايط کاربردي ،مناسب می دانند که البته نيازمند آموزش به صورت کارگاهي و درگيرشدن کارکنان سازمانها با فرايند واقعي و عملي برنامه ريزي استراتژيک خواهد بود.

واژگان کلیدی : برنامه‌ریزی، کارآفرینی سازمانی، مدیریت استراتژیک ، برنامه ريزي استراتژيك ، كارآفريني ، سازمانهاي كوچك و متوسط، اشتغال

مقدمه

کارآفرینی سازمانی و مدیریت استراتژیک از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد . امروزه با توجه به تغييرات سریع و تحولات محيطي توجه سازمانها براي رسيدن به سطوح بالاي تولید بمنظور ايجاد رفاه اجتماعی و رفع مشكلات و نيازهاي ضروری در جهت حصول به سطوح بالاي بهره وري و كسب مزيت رقابتي به سوي برنامه ريزي استراتژي سوق داده می شود از طرفی در حال حاضر بسياري از فعاليتهاي اقتصادي توسط سازمانهاي كوچك و متوسطي انجام ميشود كه براي حضور موفق در دنياي امروز، نيازمند برنامه ريزي استراتژيك می باشند. اين نگرش، ابزار مديريتي توانمندي بوده كه به كمك سازمانهاي كوچك و متوسط شتافته تا رقابت خود را با تغييرات پيش بيني شده محيط سازمانی تطبيق دهند. برنامه ريزي استراتژيك عامل اساسي براي هر فعاليت كارآفرينانه بوده که با هدف شناخت مقدماتي كارآفريني در سازمانها رابطه آنها را مطرح می نمايد.

اگر قرار است اقتصاد موفقی داشته باشیم به نظر میرسد باید کارآفرینی را در کشور بیشتر مورد توجه قرار دهیم با نگاهی به نظام اقتصاد و اجتماعی در بسیاری از کشورهای پیشرفته و نو توسعه یافته جهان نشان می دهد که ایجاد و حمایت از بنگاههای کوچک و متوسط یکی از اولویتهای اساسی در برنامه های توسعه اقتصادی این کشور هاست به منظور بهره گیری هر چه بیشتر از فرصتها , نقاط ضعف ها ، تهدیدها و قوتها در میدان رقابتی دنیای امروز با توجه به مفهوم برنامه ریزی استراتژیک این امر مستلزم بهره گیری از این نوع برنامه ریزی است .

مفاهیم و کلیات کارآفرینی

تعاریف متفاوتی از دیدگاه‌های مختلف جهت كارآفريني بیان گردیده در عرصه جهانی افراد خلاق، نو‌‌آور و مبتکر به عنوان کار‌آفرین منشاء تحولات بزرگی در زمینه‌های تولیدی و خدماتی تلقی می شوند که از ‌آنها به عنوان قهرمانان ملی نيز یاد می‌شود. سازمانها و شرکت‌های بزرگ جهانی برای حل مشکلات خود به کارآفرینان روی ميآورند. در واقع چرخ‌های اقتصاد هر كشور همواره با توسعه کارآفرینی به حرکت در می‌آیند. در ایران سازمانهای کارآفرین بطریق علمی و مدون وجود نداشته معهذا تغییر فراگیر روش‌ها و نگرش‌ها توجه بسیاری را به آموزش و پرورش و نیز جذب و به کارگیری مدیران کارآفرین هدایت نموده توجه به کارآفرینی و ایجاد و ترويج آن گام مثبتی در جهت ایجاد فضای مناسب توسعه، افزایش منافع ملی، کاهش نرخ بیکاری، تعادل ساختاری و توسعه در شهرها و روستاها خواهد بود .

کارآفرین

واژه کارآفرین از کلمهEntrepreneur (به معنای متعهد شدن) مشتق شده که در اصل از زبان فرانسه به سایر زبان‌ها راه یافته انگلیسی‌ها سه اصطلاح با نام‌های ماجراجو، متعهد و کارفرما را در رابطه با کارآفرین به کار می‌برند. از دیدگاه صاحبنظران کارآفرین کسی می باشد که متعهد می‌شود شرایط فعالیت اقتصادی را سازماندهی و اداره نماید.
در واقع کارآفرین فردی است که نوآوری ویژه ای داشته و قادر خواهد بود در تولید یک محصول و خدمت جدید، ودر طراحی یک فرآیند نوین در رضایت مشتری فعاليت داشته باشد.

کارآفرینان غالباً تغییردر سازمانها را تعیین کننده تلقی نموده، آنها ارزش‌ها را تغییر داده و ماهیت فعاليتها را دچار تحول نموده و برای تحقق این ایده ها، قدرت ریسک‌پذیری خود را به کار گرفته و به درستی اتخاذ تصمیم‌گيري مينمايند.از نظر «شومیتر» کارآفرین نیروی محرکه و موتور توسعه اقتصادی بوده مشخصه کارآفرین نوآوری ميباشد همچنین «جفری تیمونز» معتقد بوده که کارآفرین فردی است که موجب خلق بینشی ارزشمند منتهی به تولید می‌شود.
کارآفرینی

فرآیندی که بتواند با استفاده از خلاقیت،منابع.ريسك و زمان، کالا و خدمات با ارزش بوجود آورد. کارآفرینی صرفاً فردی نبوده، بلکه سازمانی هم می‌تواند باشد که شامل سازمانهای بزرگ دولتی و خصوصی هم شده بطوريكه دولت نیز کارآفرین می باشد. به عقیده «ارتورکول» کارآفرینی عبارت است از فعالیت هدفمند که شامل یک سری تصمیمات منسجم فرد یا گروهی از افراد برای تولید، توسعه یا حفظ واحد اقتصادی می باشد. «روبرت نشتات» کارآفرینی را قبول مخاطره،پيگيري فرصت‌ها، ارضای نیازها از طریق نوآوری و ایجاد یک سازمان کسب ‌و ‌کار می‌داند. از نظر «پیتر دراکر» کارآفرینی یک رفتار بوده و در واقع بکاربردن مفاهیم و تکنیک‌های مدیریتی، استانداردسازی محصول، بنا نهادن کار بر پایه آموزش ميباشد.

عوامل کلیدی کارآفرینی

عوامل کلیدی در رابطه با کارآفرینی شش مورد بوده که عبارتند از:

    شناخت اهداف سازمانی توسط مدیران و صاحبنظران
    وجود دیدگاه روشن برای تعیین اهداف آینده در سازمان
    بکارگیری خلاقیت‌های ذهنی در سازمان
    جامعه‌گرا و جامعه‌پذیر بودن مدیران سازمانها
    شهامت، ابتکار، امیدوار و ریسک‌پذیر بودن افراد کارآفرین
    رفتارواقع‌بینانه در رابطه با تفاوت خلاقیت‌ها و فرصت‌ها جهت کارآفرینی

ویژگی‌های کارآفرینان

کارآفرینان دارای ویژگیهایی خاصی بوده ليكن در صفات فردی یکسان نبوده لیکن ویژگی‌های عمومی آنها عبارتند از:

    خلاقیت و نوآوری : که موجب شکوفایی تولید می شود.
    هدف‌گرایی : که آینده سازمان را تضمین می نماید .
    ریسک‌پذیری : که خود موجب بهبود شرایط تولید در سازمان می شود .
    فرصت‌گرایی و فرصت‌شناسی :که استفاده از فرصتهای مناسب رقابت را در سازمان تقویت می نماید .
    آینده‌نگری و دوراندیشی : زمینه رضایت مندی مشتریان را فراهم می سازد .
    انعطاف‌پذیری : که با شرایط پیش آمده در سازمانها تغییر نیز ایجاد می شود .
    فردتلاش و فعالیت و عمل : تضمین ایجاد اشتغال را در سازمان فراهم می نماید .
    اعتماد به نفس و خودباوری : تعهدات مربوط باشتغال را عملی می نماید .
    واقع‌بینی و حقیقت بینی : در تدوین استراتژی سازمان بسیار موثر می باشد .

مزایا و منافع کارآفرینی

    کارآفرینی عامل ترغیب و تشویق سرمایه گذاری می باشد.
    کارآفرینی عامل تحریک و تشویق حس رقابت می باشد .
    کارآفرینی عامل تغییر و نوآوری است.
    کارآفرینی موجب ایجاد اشتغال می‌شود.
    کارآفرینی کیفیت زندگی را بهبود می‌بخشد.
    کارآفرینی موجب توزیع مناسب درآمد می‌گردد .

درحال حاضر در کلیه سرمایه‌گذاری‌ها مغزهای متفکر صنعتی را شناسایی و جذب مي نمایند دنیای امروز، جهان علم و تکنولوژی بوده و ارزش اصلی تولید در مغز انسان‌ها نهفته می باشد.

آموزش کارآفرینی

تحقیقات نشان می‌دهد که مهمترین عامل مؤثر در کارآفرینی اقدامات از قوه به فعل، بروز روحیه کارآفرینی در افراد جامعه و سازمانها از طریق آموزش می‌باشد. سازمان بین‌المللی کار (ILO ) به منظور ارتقاء کارآفرینی مدیران صنایع کوچک، برنامه‌های آموزشی و مشاوره‌ای با عنوان SIYB در کشورهای مختلف اجراء می نماید. این برنامه‌ها که عملکرد مؤسسات کوچک اقتصادی را بهبود می‌بخشد برحسب توانایی مدیران صنایع کوچک و نوع فعالیت طراحی شده‌اند. لذا با انجام این آموزشها کارآفرینان مهارت‌های خاص مدیریتی را فرا گرفته‌اند.

کارآفرینی در ایران

با استفاده از الگوی SIYB و تجارب ارزنده‌ای که از اجرای آن بدست آمده و در نظر گرفتن شرايط کنونی اقتصاد ایران، چارچوبی برای تشکیل دوره‌های آموزشی کارآفرینی در كشور در قالب طرح «ستاد آموزش کارآْفرینی ایران» (SAKA ) طراحی و ارائه شده است. در طرح آموزش کارآفرینی تأکید شده که «آموزش برای ایجاد اشتغال با مزد» تنها راه حل مقابله با مشکل فزاینده بیکاری نبوده و قلمرو آموزش از فرهنگ «برای دیگران کار کردن» فراتر رفته است. وزارت کار و امور اجتماعی نیز در زمینه اجرای وظایف و اهداف خود، به کارآفرینی به عنوان یک راهکار مؤثر در ایجاد اشتغال نگریسته و در این زمینه اقداماتی صورت داده که می‌توان به برگزاری جشنواره اشتغال و کارآفرینی اشاره نمود که اهدافی بشرح زیر را دنبال نموده بود .

    شناسایی و معرفی طرح‌ها و تلاش‌گران برگزیده در حوزه اشتغال و کارآفرینی
    ترویج و اشاعه فرهنگ کارآفرینی به منظور ایجاد اشتغال بیشتر
    فراهم ساختن زمینه مناسب برای رقابت سازنده در عرصه اشتغال

راهکارهای توسعه کارآفرینی

با توجه به نیاز روزافزون به افراد کارآفرین در کشور و ضرورت سازندگی پس از اجرای موفقیت آمیز هدفمندسازی یارانه ها که امید است با رشد صنعت كشور نیز روبرو شود لازمست کلیه سازمانها با همکاری هم در توسعه کارآفرینی اقدام نمایند بدیهی است نقش دولت در این زمینه از همه مهمتر خواهد بود که می توان به نکات کلیدی زیر اشاره نمود .

    تنظیم و تدوین سیاست‌های بلند مدت و میان مدت در خصوص حمایت از فعالیت‌های کارآْفرینان نوپا در صنایع مختلف کشور
    ترویج فرهنگ کارآفرینی و معرفی کارآفرینان نمونه از طریق مطبوعات و قدردانی از آنها در همایشهای کشوری
    توليد فیلم و سریال تلویزیونی در رابطه با زندگی کارآفرینان نمونه و تشویق مردم در جهت ترويج کارآفرینی
    طرح موضوعات کارآفرینی در کتب درسی که خود ایجاد انگیزه کارآفرینی را در کودکان و در مردم ایجاد می نمايد.
    تبیین شرایط محیط مناسب برای پرورش و رشد استعدادهای کارآفرینی در سازمانها
    نشر مقالات علمی و ارائه سخنرانی به منظور تغییر دانش و ديدگاه مدیران و سیاستگذاران و کارگزاران سازمانها بویژه در بخش خصوصی
    گسترش فرهنگ کارآفرینی در بخش دولتی و تعاونی و خصوصی
    برگزاری دوره‌های آموزشی بلند مدت در چارچوب دوره‌های تحصیلی کارشناسی،‌ کارشناسی ارشد و دکترا در مراکز علمی و دانشگاه‌ها
    حمایت‌های دولتی و خصوصی جهت فعالیت بیشتر و منا سب کارآفرینان.
    تاسيس گسترش صنایع کوچک در جهت بهره‌برداری از ظرفیت‌های خالی اقتصاد کشور.
    اصلاح سیاست‌ها و قوانین دست و پاگیر دولتی.
    برگزاری جلساتی با حضور کارآفرینان بمنظور رفع مشکلات موجود و ارائه شیوه‌های مطلوب اشتغال.
    تعیین ايامي به عنوان روز کارآفرین تا با ارزش گذاری و اعتبار به آن محیط کارآفرینی مناسبتر گردد .

نقش کارآفرینی در اشتغال

هنگامی که کارآفرینان یک شغل جدید را ایجاد می‌ نمایند حداقل به چند نیروی استخدامی نیاز داشته تا امور مربوط به فعالیت در سازمان را سامان بخشند. کارآفرینان به علت قابلیت اشتغال‌زایی که دارند، به کاهش نرخ بیکاری که از اهداف کلان اقتصادی، اجتماعی، دولت‌ها می باشدکمک می‌کنند. بنابراین، کارآفرینی زمینه‌ساز اشتغال نیروی کار بوده و نو‌آوری که در یک فعالیت اقتصادی توسط ا فراد ایجاد می‌شود منجر به ایجاد اشتغال در جامعه ميگردد. بر اساس آخرین نظرسنجی که تحت عنوان فرهنگ کار و نگاه ایرانیان صورت پذیرفته فقط 42 درصد از جمعیت ایران خواهان اشتغال ثابت اداری در چارچوب وظیفه‌گرایی هستند. از سال جاری که سال جهاد اقتصادی می باشد روحیه کارآفرینی به شدت در میان جمعیت جوان ایران در حال گسترش می باشد که با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی کشور و آغاز برنامه پنجم توسعه در حال حاضر، توجه به کارآفرینی بیش از پیش حائز اهمیت بوده لذا با عنایت به اعمال سیاست‌ کاهش تصدی‌گری دولت و همچنین محدودیت‌های سرمایه‌گذاری در بخش خصوصی، هدایت جوانان جویای کار به سوي مشاغل کارآفرینی و خود‌اشتغالی اجتناب ناپذیر می باشد .

محیط ارزشی کارآفرینی

ارزش‌ها شکل‌دهنده رفتار افراد در جامعه هستند، ارزش‌ها تعيين كننده اين بوده که اقدامات و تفکرات صحیح تاثیر مثبت بر جامعه و سازمانها می گذارد ارزش‌ها ایدئولوژی حاکم بر جامعه است.

دانش یا اعتقاداتی که در یک جامعه گسترش مي يابد ‌بعنوان بخشی از ارزش‌ها پذیرفته شده یعنی ایده‌ها، اعتقادات و هنجارهای خاص یک جامعه در یک دوره زمانی معین که دارای ارزش می باشد اصولا ایدئولوژی پدیده‌ای ثابت نبوده و در صورت فقدان پاسخ‌گویی به نیازهای جامعه حذف خواهد شد.

ارزش‌های اعتقادی یک جامعه تاثیر قابل ملاحظه‌ای بر رفتار جمعی و فردی جامعه دارند. که این رفتارها غالباً کارآفرینانه می باشد. از طرفی برخی از اصول اجتماعی موجب ترویج و برخی نيزسد راه کارآفرینی بوده اند. لذا شناسایی اصول ارزشی جامعه کمک مهمی به رفع این معضل خواهد نمود.

ارزش‌های اسلامی و کارآفرینی

امروزه تلاش بسیاری از مدیران سازمانی و روان‌شناسان ایجاد حس اعتماد به نفس در نیروی انسانی می باشد كليه.ارزش‌ها و قوانین دین اسلام حامی کار و تلاش و کسب ثروت می باشد برداشت‌های غلط و دیدگاه نادرست مردم نسبت به این ارزش‌ها موجب شده که کارآفرینی در جوامع اسلامی ضعیف باشد. متاسفانه برداشت ما از دین، تقدیرگرایی می باشد. بسیاری از تلاش‌ها با عنوان دخالت در امور خدا باطل و مردود شمرده می‌شود. این نگرش نه‌تنها محرکی برای کار و تلاش نخواهد بود، بلکه به‌عنوان مانعی بزرگ در مقابل کارآفرینی است.

توکل بر خدا

اعتقاد به توکل در مفهوم صحیح به رشد کارآفرینی کمک فراواني می‌ نماید، زیرا کارآفرینی متضمن ریسک‌پذیری است , با توکل بر خدا، افراد خطرها را پذیرفته و با درایت و دوراندیشي مسیرهای پر ابهام را طی و مشكلات را حل می نمایند.

زهد و دنیاگرایی

انسان زاهد و پارسا به فردی اطلاق می‌شود که به حداقل دارایی دنیا بسنده کرده و به اصطلاح قناعت را پیشه کند. اسلام هر ثروتی که موجب اذیت و آزار دیگران و یا منشا ثروت و شیوه کسب آن ناصواب و زیان‌آور باشد، ناپسند تلقی مینمايد ، زهد در اسلام بیانگر همان روحيه کارآفرینی بوده و به مفهوم کسب منافع مشروع و عدم لطمه زدن به سایرین می باشد، بنابراین آنچه در اسلام تاکید می‌شود، اجتناب از کسب ثروت نامشروع و زیان‌آور برای جامعه و رعایت اخلاق کارآفرینی است.

بهره بانکی و کارآفرینی

یکی از مشکلات کارآفرینان نرخ بهره بالای وام‌های بانکی می باشد. در کشورهای توسعه‌یافته به‌منظور توسعه کارآفرینی وام‌های با بهره پایین و یا بدون بهره پرداخت می شود که پایین بودن نرخ بهره و یا عدم وجود بهره در وام‌های کارآفرینی برای توسعه و ترویج آن موثر می باشد، در اسلام نیز بر ممنوعیت بهره تحت عنوان ربا تاکید شده بطور کلی موازین و اصول اسلامی با کارآفرینی نه‌تنها هیچ گونه تعارضی ندارد، بلکه آن را تشویق و ترغیب می‌ نماید تفسیرهای نادرست از دين اسلام موجب شده که سدهای زیادی در مقابل کارآفرینی به‌وجود آید لذا لازمست مسئولین امر بویژه دولت این مشکلات را مرتفع سازد .

فرهنگ اسلام و کارآفرینی

فرهنگ با کارآفرینی و شاخص‌های موجود رابطه ای نزدیک داشته و براساس نتایج حاصله فرهنگ‌ها زمینه‌ساز و مشوق کارآفرینی بوده و غالباً دارای سطح ریسک‌پذیری بسیار بالا و گرایش بلندمدت می باشند ازطرفي این معیارها با آموزه‌ها و دستورات دینی و اسلامی سازگار هستند.در دین اسلام بر کار گروهی، مردم‌گرایی، مشورت و زندگی اجتماعی تاکید زیادی شده و به فردگرایی، گوشه‌نشینی، دوری از مردم حتی برای عبادت نیز توصیه نشده است.

به اعتقاد صاحب‌نظران کارآفرینی، کارآفرینان باید ، یک ریسک منطقی و حساب شده را بپذيرند . کارآفرینان با توکل برخداوند با این ریسک منطقی ارتباط نزدیکی برقرار می نمایند. در واقع توکل در اسلام به معنای پذیرش ریسک‌های منطقی و داشتن امید به خدا برای موفقیت است.

آموزه‌های اسلام عامل مهمی در گرایش افراد به اهداف و برنامه‌های بلندمدت میباشد. در اسلام افراد باید تلاش نموده که به اقشار مختلف جامعه خدمت نمایند در این زمینه لازمست افراد برای آینده‌های دور و حتی نسل‌های بعد برنامه‌ریزی نمایند.

فرهنگ اسلام اصولا کارآفرینانه بوده و شرايط مناسبی برای توسعه کارآفرینی فراهم می‌شود از طرفی هنگامي كه دو فرهنگ با هم تماس و تعامل مداومی داشته باشند، هر یک به میزانی بر دیگری تاثیر و از آن تاثیر می‌پذیرند. به تبع فرهنگ قوی‌تر تاثیر بیشتری بر فرهنگ ضعیف خواهد گذاشت. با توجه به فرهنگ غنی اسلام می‌توان با بهره‌گیری از عناصر سایر فرهنگ‌ها به‌ویژه فرهنگ غرب، نیازهای لازم کارآفرینی را تامین نموده و یکپارچگی نظام فرهنگی را نیز حفظ نمود. اصول اسلامی هرگز با پذيرش عناصر سازنده سایر فرهنگ‌ها مخالف نبوده است.

پیامبر(ص) نیز فرمود: «به‌دنبال علم بروید حتی اگر در چین باشد». بنابراین در فرهنگ اسلام، با پذیرش عناصر سایر فرهنگ‌ها مشروط به سازندگي هیچ مخالفتی وجود ندارد.

فرهنگ اسلامی و ایجاد کارآفرینی

كشور ما به لحاظ وجود انبوهي نيروي كار جوان نیازمند كارآفرينی می باشند اما رشد كارآفريني به ويژگي هاي فرهنگي مناسب بستگي دارد. خوشبختانه فرهنگ اسلامي زمينه مناسبي را براي رشد كارآفريني فراهم نموده از طرفی ضرورت دارد اصول موجود در فرهنگ اسلامي كه به رشد كارآفريني مي انجامد مورد توجه بيشتري قرار گيرد بسياري از جوانان ترجيح مي دهند پس از فارغ التحصيلي در سازمانی جذب شوند که نشانه آن آموزش هاي فرهنگي لازم در فرهنگ اسلامي در زمينه كارآفريني ميباشد برخي از كشورهاي جهان مي كوشند به نحوي فرهنگ كارآفريني را ايجاد و آن را به نسل جوان آموزش دهند.

بعضي از كشورها نيزدر مدارس به آموزش فرهنگ كارآفريني مي پردازند. که نمونه بارز آن کشور ژاپن بوده كه آموزش کارآفريني را از مدرسه آغاز بطوریکه نوجوانان ژاپني در دبيرستان هاي اين کشور در رابطه با كارآفريني چگونگي انجام آنرا در حين تحصيل همرا باکارمحقق ميسازند و از فعالیت خود سود به دست آورند. درواقع در شرايطي كه كشورهاي پيشرفته مي كوشند از همه مؤلفه هاي موجود در فرهنگ خود براي گسترش كارآفريني استفاده نموده و به هر طريق ممكن اين فرهنگ را ايجاد نمایندمتاسفانه بيشتر كشورهاي اسلامي قادر نيستند از آموزه هاي فرهنگي موجود در اسلام براي گسترش كارآفريني و تطبيق با فضاي كسب و كار واشتغال استفاده نمایند .

آگاهي از فرهنگ اسلامي در زمينه كسب و كار، دريچه هاي جديدي رامطرح لذا فقدان آگاهي جامعه از فرهنگ اسلامي در زمينه كارآفريني موجب شده كه برخي آن را مخالف كسب و كار آزاد قلمداد نمایند. از طرفی بعضی از محققان غربي باورهاي اسلامي را با بازار آزاد سازگار ندانسته لیکن برخي نیز مانند Power و Nadine با بررسي متون اصلي اسلامي، اسلام را بر پايه شکيبايي، عدالت اجتماعي و حقوق انساني دانسته و آزادي انتخاب و آگاهي در اسلام را بسيار مهم تلقی نموده خداوند سبحان در قرآن مي فرماید: «کار عبادت است ».

 فقدان تعارض فرهنگ اسلامي و فضاي كسب و كار و تطابق اين فرهنگ با فضاي مورد بحث از اهمیت ویژه ای در اسلام برخوردار می باشد «اسلام تمام جوانب زندگي شامل حکومت و اقتصاد را در بر مي گيرد. بدیهی است در صورتي که تاثير گسترده قواعد اسلامي درک نشود چگونگی انجام فعالیتهای کسب و کار نیز درک نخواهد شد ».

سرمايه گذاري و سودآوري مبناي فعاليتهاي اقتصادي غربي بوده لیکن در اسلام انباشتن و پرداخت بهره ممنوع بوده قانون اسلامي، داد و ستد را بر پايه اعتبار منظور و اين عقيده را قوت مي بخشد که سرمايه بايدجهت توسعه جامعه و سود و زيان در کسب و کار لحاظ و مورد استفاده قرار گيرد. اصولاً براي تقویت نقاط قوت سيستم هاي سرمايه داري با ارزش هاي سنتي کار خلاقانه ایاهميت خواهد داشت از طرفی می بایستی مراكز كار و علمي در تلاش براي ارتقاي نوآوري و کارآفريني باشند يادگيري از تجربيات موفقيت آميز در اشتغال دارای اهمیت خواهد بود که با چنين ذهنيتي درها گشوده شده و دنيايي نو نمايان خواهد گرديد.

در فرهنگ اسلامي و در آيه 11 سوره رعد، «الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم، به درستي که خداوند حال هيچ قومي را دگرگون نخواهد کرد تا زماني که خود آن قوم حال خويش را تغيير دهند» به توانمندسازي مسلمانان اشاره شده است .

 اخلاق کار در اسلام و کارآفريني

همه کارآفرينان داراي برخي ويژگي هاي مشترک می باشند اما ويژگي هاي دیگری نيز ناشی از فرهنگ وجود داشته. به همين علت كارشناسان در سطح جهان به اين نتيجه رسيده اند كه تعميم برخي نظريه هاي غربي به بافت هاي فرهنگي سایر کشورهاي در حال توسعه چندان صحیح نمی باشد لذا گرايش به کارآفريني در ميان جوامع به دليل فرهنگ آنان، متفاوت بوده و اين فرهنگ ويژگي هاي ايجاد اشتغال درکارآفرينان را تعديل مي كند.

 «تحقيقات نشان ميدهد كه مقايسه فرهنگ كشورهاي اسلامي با فرهنگ غربي بويژه امريكايي نشانه اينست كه فعاليت در کار اسلامي، مفاهيم «حرص خوب است» و «رسانيدن خود به بالاترين سطح» را ترويج ننموده بلکه در جوامع اسلاميافراد را به دنبال سودهاي قانع کننده ترغیب نموده و از کارآفرينان انتظار مي رود که ميان تمايل به سود و تعهد خدمت به جامعه توازن برقرار نمايند. انصاف و شفقت شرايط لازم براي رفاه جوامع اسلامی می باشد بعبارتی مفهوم سود قانع کننده نبايد به رشد اقتصادي صدمه زند بلکه فرهنگ اسلامي، تلاش فردي قانوني را به عنوان راه مشروع کسب پول حلال مورد توجه قرار دهد. همچنانكه ايدئولوژي اخلاق کار، تنبلي را محکوم مي کندوآنرا از ارزش هاي قوي در اسلام میداند .دراين زمينه لازمست بازار آزاد و انجام کسب و کار باتوجه بديدگاه اسلام مورد تشويق قرار گرفته قواعد مالي اسلامي، سرمايه گذاري را ترويج شود. از طرفی مسلمانان براي هر دارايي انباشته بلااستفاده زکات پرداخت نموده و اطلاع داشته باشندکه نگهداشت منابع اضافي بدون استفاده نه تنها قدرت آنان را زياد ننموده بلکه آنها را ضعيف تر نيز مي نماید .

  فرهنگ اسلامي اشتغال به کار سخت و فعاليت هاي اقتصادي توسط افراد و سازمانهاي کسب و کار را به عنوان يک تعهد و الزام دینی تلقی می نماید .بدیهی است، اين فرهنگ بر توازن ميان کار و زندگي فردي و جنبه هاي مادي و معنوي زندگي تاکيد نموده بنابراین کارآفرينان توازن ميان تمايل به سود و تعهد به خدمت به جامعه را حفظ می نمایند .لازمست براي توسعه كشور به گسترش فرهنگ كارآفريني پرداخته بنابراین هرچه آموزه هاي ديني موجود در فرهنگ ملي و اسلامي توام باشد، به نتايج بهتر و سريعتري دست پيدا خواهيم نمود .

فرهنگ و اخلاق كارآفريني از ديدگاه اسلام

در متون ديني، كارآفريني بعنوان سودمندي اقتصادي و عزت براي جامعه در حركت به سوي كمال و استقلال، تعريف شده بنابراين سودمندي از طريق انجام كار توام با بهره‌وري و خلق موقعيت فعالیتهای جديد كه همراه با سازندگي و شكوفايي اقتصادي در جامعه اسلامي ‌می باشد، داراي ارزش ميباشد..

صفت كارآفريني در نهاد هر انساني قابل پرورش بوده و برخورداري از ويژگي كارآفريني در انسان، تجلي يكي از صفات خداوند می باشد و كارآفرين در مقابل آن مسئول بوده و در پيشگاه باريتعالي بايد پاسخگوي نحوه اعمالش باشند .

در فرهنگ غني اسلام و با توجه به ارزش‌ها و عقايد الهي، فرهنگ تلاش، خلق ‌كار و سهولت بخشيدن به زندگي و سطح معيشت همنوعان، همواره مورد تمجيد و سفارش بوده متاسفانه برخي به اشتباه كار و كارآفريني را با دنياگرايي و سلطه‌گري برابر مي‌دانند. كارآفرينان مسلمان، بنا به توصيه مذهب ، نوآور، آگاه نسبت به زمانه، شكيبا، عفوپيشه، سخت‌كوش می باشند زيرا فعالیت اندك، اگر با بصيرت و دانش صورت پذیرد قابل توجه بوده و چنانچه كار بسيار توام با ناداني انجام گیرد بی ارزش می باشد .

كارآفرينان قبل از اقدام به فعاليت , آموزش كسب و كار را فراگرفته و با مشاركت در كارهاي گروهي مقدمات شكوفايي اقتصاد و اثربخشي را فراهم مي‌ نمایند . لیکن نياز به حمايت مادي و معنوي در کلیه سطوح جامعه داشته و در واقع اين جامعه و كشور بوده كه به خلاقيت و وجود كارآفرينان، در جهت نیل به منافع جمعي، نياز دارد.

استراتژي كارآفريني

دانش درباره كارآفريني سازماني در حال توسعه بوده شرايط تجارت رقابتي ايجاب نموده كه سازمان‌ها براي رسيدن به نوآوري به استراتژي‌هاي كارآفرينانه روي آورند.

اگر سازماني بخواهد نوآور باشد، لازمست فرصت‌ها را به موقع تشخيص داده و همواره آن را با محيط و فرهنگ هماهنگ و بعضا دست به تغيير در محيط سازمان بزند، لذا بايد كارآفريني در سر‌لوحه كار قرار گرفته و شرايطي براي مديران ارشد ايجاد شده كه در تمام سازمان اجرايي گردد. مديران هر سازمان می بایستی باورهاي كارآفرينانه داشته و اين باورها در سازمان مورد ارزيابي و قضاوت قرار گرفته و تبديل به نگرشي كارآفرينانه شده بطوریکه همه كاركنان ايده‌ها و فعاليت‌هاي كارآفرينانه ارائه نمایند.

اگر نگرش‌ كارآفرينانه به صورت پايدار در افراد به وجود آيد، تبديل به ارزش شده و تا زماني كه باورها، نگرش‌ها و ارزش‌هاي مديران ارشد به سوي چشم‌اندازي كارآفرينانه نباشد، نمي‌توان انتظار داشت كه يك سازمان به سوي تحقق ارزش‌هاي كارآفرينانه پيش رود.

وجود برنامه ریزی كارآفرينانه به صورت وسیع در يك سازمان موجب ايجاد بخشي از فرهنگ سازمان می شود. اين نوع فرهنگ كارآفرينانه موجب تغییر وترويج سيستم پاداش شده به طوري كه موضوع پرداخت پاداش در ازاي ارائه هر ايده جديد مورد پذيرش قرار ميگیرد و اين امر موجب مي‌شود كه يك كارگر ساده نیز از به‌كارگيري نوآوري و خلاقيت خود پاداش دریافت نموده و احساس رضايت نماید.در برخي از سازمان‌ها، طرح پرداخت پاداش در ازاي دانش عملي شده بطریقی كه اگر يكي از اعضاي سازمان فعالیت جديدي را بياموزد، دستمزد بالاتري دریافت خواهد نمود. البته بايد توجه داشت که وجود ساختار، فرهنگ و سيستم پاداش نامناسب نيز مي‌تواند در فروكش نمودن درک كارآفرينانه افراد نقش بسزايي ايفا نماید باید از فرصت استفاده نمود و انگيزش و علاقه كافي در افراد ايجاد تا به عنوان يك ارزش تلقی گردد .

در شناخت و بهره‌برداري از فرصت‌ها همواره دو عامل موثر وجود دارد كه عبارتنداز: تاثير عوامل محيطي از قبيل (شدت رقابت و تكنولوژي نوين) و تاثير ميزان تماس اعضاي سازمان با عوامل محيطي.

در زمینه عامل اول در شرايطي كه رقابت شديد و يا تغييرات تكنولوژيك سريع اتفاق بيفتد، شانس جهت شناسايي فرصت‌ها بيشتر بوده بعبارتی فضاهاي موجود، پتانسيل بيشتري جهت تبديل به فرصت و قابليت بهره‌وري داشته كه در محيط ثابت دستيابي به اين فرصت‌ها كمي دشوارتر می باشد .

در رابطه با عامل دوم نيز هرچه اعضاي سازمان با عرضه‌كنندگان مواد اوليه و مشتریان و تكنولوژي نوين تماس بيشتري داشته باشند، به احتمال زياد متوجه نيازها و راه‌حل‌ها و تولید محصولات و خدمات جديد می شوند .

برنامه ریزی و فرهنگسازی

هر سازماني بخواهد به اهدافش دست يافته و در بازار نیز به رقابت بپردازد، لازمست چشم‌اندازي تعريف نموده و توجه نمايد که تنها وجود يك چشم‌انداز براي سازمان كافي نبوده، بلكه مديران ارشد، اين چشم‌انداز را در لايه‌هاي مختلف سازمان به صورت يك فرهنگ گسترش داده، به طوري كه سازمان به صورت خودكار و سيستماتيك به سمت نوآوري پيش رود. در تحقق اين امر چهار موضوع تاثيرگذار بوده كه مي‌توان به ساختار سازمان، فرهنگ، منابع و قابليت‌هاي سازمان و سيستم‌هاي پاداش اشاره نمود.

* اهميت ساختار سازمان به عنوان گام اول اين گونه بوده كه هرچه ساختار سازمان ارگانيك‌تر باشد، بيشتر و راحت‌تر به سوي نوآوري گام بر می دارد.

* فرهنگ به عنوان عامل دوم، اخلاق كارآفرينانه بايد در سازمان نهادينه شده.از طرفي ترويج ارزش‌هايي مانند تعهد عاطفي، به دست آوردن احترام كاركنان، رفتار و كلام مدير ارشد و از اين قبيل امورمي‌تواند محيط مناسبي را به وجود آورد.

* شناخت صحيح و به موقع منابع : قابليت‌هاي سازمان از موارد تاثيرگذار بوده، سازمان زماني مي‌تواند از منابع خود بهره بگيرد و به قابليت بالايي دستنمايد كه از يك طرف فرصت‌ها را به عنوان يك قابليت سازماني تشخيص داده و از سوي ديگر زودتر از رقبا از اين فرصت‌ها استفاده نماید.

* چهارمين عامل سيستم پاداش در سازمان : اين موضوع مي‌تواند تاثير بسزايي بر رفتار كاركنان سازمان داشته باشد. بدیهی است چنانچه سيستم پاداش سازمان، ريسك‌پذيري و نوآوري را تشويق كند، كاركنان نیز به سمت روش‌ها و رفتارهاي كارآفرينانه پيش مي‌روند.معهذا با در نظر گرفتن اين چهار عامل نمي‌توان از عملكرد كارآفرينانه كاركنان در سازمان مطمئن بود. براي حصول چنين شرايطي، كاركنان بايد از مواضع، نظرات و اهداف فردي مديريت سازمان نسبت به سازمان و كارآفريني آگاه باشند. اعضاي سازمان به طور مستقيم يا غيرمستقيم در مقابل ديدگاه‌ها و نظرات مدير سازمان واكنش نشان مي‌دهند. هرچه مدير روابط خود را با كاركنان شفاف‌تر و مواضع خود را نسبت به چشم‌انداز استراتژيك واضح‌تر بيان كند، كاركنان به سوي انجام وظایف كارآفرينانه تشويق شده و فرصت‌هاي كارآفريني بيشتري را پیگیری می نمایند .در يك سازمان رفتار كارآفرينانه كاركنان، نتايج ارزیابی فردي و سازماني متنوعي را در بر دارد. نتايج اين ارزيابي‌ها منجر به تصميم‌گيري در سطوح فردي و سازماني مي‌شود.

اتخاذ استراتژي كارآفرينانه كارآيي سازمانها را افزايش داده و پيامدهايي از قبیل تقويت قابليت‌ها و تنظيم استراتژي را به همراه خواهد داشت سازمانها نیز ظرفيت خود را در خلق و نگهداري موقعيت ارتقا داده بطوریكه ابتكارات كارآفرينانه در جهت كشف تكنولوژي‌ها و بازارهاي جديد اقدام مينمايد از طرفی توانايي سازمان در رقابت با رقبا بهبود بخشیده خواهد شد لذا همانطور كه افراد مي‌توانند دانش و مهارت‌هاي خود را با به‌كارگيري اخلاق كارآفرينانه تقويت نمایند، سازمان‌ها نيز توانايي‌هاي خود را با اجراي استراتژي كارآفرينانه بهبود می بخشند. اغلب بهره‌برداري از فرصت‌هاي كارآفرينانه نیز موجب افزايش توانايي رقابتي سازمان‌ها شده و قابليت‌هاي سازمان را در عرصه بازار بهبود مي‌بخشد. به‌كارگيري استراتژي كارآفرينانه مي‌تواند سازمانها را در موقعيت مناسبی در حيطه بازار سابق محصول خود قرار داده و به سمت گستره‌اي از محصولات و بازارهاي جديد هدايت نماید لذا بر اين اساس استراتژي كارآفريني سازمانها را قادر مي‌سازد تا موقعيت استراتژيك بهتري در مواجهه با رقبا انتخاب و به صورت سيستماتيك در سازمانها نتایج مطلوبی در سطح بسيار بالايي محقق شوند معهذا عوامل متفاوتي بر استراتژي كارآفرينانه تاثيرگذارند كه آگاهي مديريت سازمان از آنها و اتخاذ رويكردي مناسب ، مي‌تواند نقش بسزايي در موفقيت سازمانها داشته باشد. بنابراین موفقيت را به كمك استراتژي كارآفرينانه براي سازمان میتوان کسب نمود .

برنامه ريزي استراتژيك در بخش كارآفريني ايران (SMEs)

تعریف برنامه ریزی

برنامه ریزی عبارتست از فرایندی که دارای مراحل مشخص و بهم پیوسته جهت تولید منظم و یا خدمات بطور منسجم در قالب سیستمی هماهنگ از تصمیمات باشد بعبارتی برنامه ریزی صرفا تفکر به آینده یا کنترل نبوده بلکه فرایندی است که می‌تواند در انجام امور مربوطه مورد استفاده قرار گیرد.بعبارتي برنامه ریزی، تصمیم‌گیری از طریق فرایند مجموعه‌ای از تصمیمات هماهنگ تلقی می‌شود که می‌تواند در زمان حال یا آینده محقق شود.

طبق این نظریه، تصمیم‌گیری‌های مقطعی و ناپیوسته و اتخاذ سیاستها برای پیشبرد اهداف سازمان در زمان حال یا آینده برنامه ریزی مدون نبوده بلکه برنامه ریزی متکی بر گزینش مناسب و ارتباط با حقایق بوده بطوریکه قابل آزمايش و اندازه‌گیری باشد . در اين زمينه دیدگاهها، عقاید، احساسات و ارزشها به عنوان حقایقی تلقی می‌شوند که فرایند برنامه ریزی بر اساس آنها مطرح می‌شود به عبارتی فرایند قابل ارزیابی بوده که در نهایت در انتخاب حقایق ميتوان تصمیم‌گیری نمود.برنامه ریزی غالباً شفاف ،مستند و مشروح از مقاصد و تصمیمات بوده که خروجی فرایند شامل برنامه ریزی ميشود معهذا برنامه ریزی یک فرایند پیوسته بوده که بیش از اتخاذ هر تصمیمی آغاز و پس از اجرای آن تصمیم گیری ادامه یافته بطوریکه برنامه‌های تهیه شده اجرا می‌گردند.

ویژگی‌های برنامه ریزی

برنامه ریزی یک فرایند ذهنی آگاهانه با خصوصیات زیر می باشد.

    تشخیص یک نیاز یا انعکاس یک انگیزه که به بهبود شرایط سازمانی می انجامد.
    جمع‌آوری اطلاعات که به رسیدن به اهداف سازمانی کمک می نماید .

3) ارتباط اطلاعات و عقاید که منتهی به تهیه برنامه ریزی خواهد شد .

4) تعریف اهداف سازمانی بمنظور تصمیم گیری مناسب توسط مدیران

5) تأمین مقدمات برای تهیه برنامه در سازمانها

6) پیش‌بینی شرایط آینده برنامه های تدوین شده

7) تدوین و تهیه زنجیره‌های متفاوتی از اقدامات مبتنی بر تصمیمات پي درپي

8) رتبه‌بندی و انتخاب گزینه‌های مطلوب و برنامه ریزی مناسب در سازمان

9) تعریف سیاستهای سازمانی جهت برنامه ریزی مناسب

10) تعریف معیارهای ابزار ارزیابی برنامه های تدوین شده

 انواع برنامه ریزی

برنامه ریزی از جنبه ماهیت به برنامه ریزی فیزیکی، برنامه ریزی سازمانی، برنامه ریزی فرایند، برنامه ریزی مالی، برنامه ریزی وظایف و برنامه ریزی عمومی دسته‌بندی می‌شوند که معمولاً انواع برنامه ریزی را از جنبه های افق زمانی در قالب برنامه ریزی کوتاه‌مدت (برنامه ریزی عملیاتی و تاکتیکی)، برنامه ریزی میان‌مدت و برنامه ریزی بلندمدت دسته‌بندی مینمايند .

 برنامه ریزی استراتژیک

بیشتر برنامه ریزیها براساس دیدگاه عقلایی، دارای «آرمانها و اهداف ـ طرحها و اقدامات ـ منابع مورد نیاز» می‌باشند. در این زمینه، ابتدا آرمانها و اهداف سازمان تبیین شده، و در نهایت طرحها و اقدامات مورد لزوم تعیین و منابع مورد نیاز برای انجام امور تعيين و برآورد می‌شوند. تغییر در شرایط محیط، سیاستها، نگرشها، دیدگاهها، ساختارها، نظامها و عواملی از این قبیل بر اساس برنامه ریزی صورت می گیرد که بر آرمانها و اهداف برنامه ریزی تأثیر گذاشته و در نهایت موجب تغییر برنامه ها می شوند. برنامه ریزی چنانچه عقلایی نباشد، ظرفیت و توانایی مقابله با چنین تغییراتی را نداشته و منجر به شکست میشود لذا شرایط. موجب رشد تفکر شده که در برنامه ریزی می بایستی مطابق با تغییرات، جهت حرکت سازمان تغییر نماید و رفتار جدیدی را بوجود آید این نگرش زمینه‌ساز تدوین برنامه ریزی استراتژیک ميشود که برخلاف برنامه ریزی سنتی در آن آرمانها و اهداف تعیین می‌شوندا هداف برنامه ریزی استراتژیک، تبیین و تدوین استراتژی بوده که بسته به نوع، تنوع و ماهیت تغییرات وجود داشته و در محیط سازمانی تلفیقی از برنامه ریزی سنتی و برنامه ریزی استراتژیک بکار برده می شود.

استراتژی برنامه، موضع، الگوی رفتاری، سیاست یا تصمیمی بوده که جهت دیدگاهها و حرکت سازمان را نشان می‌دهد. استراتژی می‌تواند تحت سطوح سازمانی، وظایف و محدوده زمانی را متفاوت تعریف نمايد.

برنامه ریزی استراتژیک نوعی از برنامه ریزی بوده که در آن اهداف تعریف و استراتژیها تدوين ميگردد. از آنجایی که استراتژی می‌تواند دارای عمر کوتاه یا بلند می باشد برنامه ریزی استراتژیک نيز بلندمدت یا کوتاه‌مدت اما متفاوت ميباشد. واژه «استراتژیک» به مفهوم استراتژی می باشد در حقیقت واژه «استراتژی» از کلمه یونانی «استراتگوس» گرفته شده که به معنای رهبری بوده بنابراين برنامه ریزی استراتژیک تلاشی را برای اخذ تصمیمات اساسی و انجام اعمالی که ماهیت سازمان، نوع و دلايل فعالیت‌ها توسط سازمان را تدوین و جهت دهی می نماید بهر حال برنامه ریزی استراتژیک روشهای انجام مأموریتهای سازمان را شامل می شود .

دیدگاه دانش و همسویی استراتژیک

برنامه ریزی استراتژیک با استفاده از دانش و کسب و کار میسر بوده که پیامد مهم آن تلفيق دانش و اشتغال و رابطه بیشتر بین برنامه استراتژیک با اهداف و مقاصد کارآفرین است. فرایندهای انسجام دانش، پیامدهای تلفيق دانش را تسهیل می نماید. در این زمینه برنامه ریزی استراتژیک دو نوع از رفتارهای مرتبط با تلفيق دانش و کسب وکار را مشخص می نماید. مشارکت مدیران کارآفرین در برنامه ریزی استراتژیک ايجاد اشتغال را موجب می شود که این فرایندها، آموزش دانش را در بین مدیران کارآفرین ممکن ساخته و رویارویی بین وظايف را براي فرصت هایی جهت آموزش جمعی فراهم مي نمايد .

همسویی استراتژیک اشتغال با فناوری اطلاعات

همسویی استراتژیک کارآفرین ازكاربرد استراتژی هایی که با دانش ترکیب شده موجب افزايش بينش مدیران و کارآفرین می شود،. همسویی استراتژیک بالاتراز کارآفرینی یک پیامد از انسجام دانش بین کارآفرینی بوده که برنامه ریزی پروژه های مختلف را بهبود مي بخشد . همسویی استراتژیک بالاتر از کارآفرینی و الزامات اشتغال موجب ميشود كه بگونه موثری تکنولوژی ها و سیستم های مناسب در سازمانها تغییر یابند. همسویی استراتژیک در سطح پایینتر کارآفرینی زمينه به هدر دادن منابع گرانقیمت خواهد شد .

مزایای تدوین برنامه ریزی استراتژیک

برنامه ریزی استراتژیک دارای مزایای فراوانی بوده که می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

    قبل از بوجود آمدن مشکلات احتمالی از وقوع آنها خبر می‌دهد.
    مدیران را به سازمان علاقمند می‌کند.
    تغییرات را مشخص نموده و شرایط عکس‌العمل در برابر آنرا را فراهم می نماید.
    نیازها را که برای تعریف مجدد سازمان ضروریست تعیین می نماید.
    برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده بستر مناسب ایجاد می‌کند.
    به مدیران کمک نموده که درک روشن‌تری از سازمان داشته باشند.
    شناخت فرصتهای بازارهای آینده را آسان‌تر می نماید .
    دیدگاه هدفمند از چالشهای پیش روی مدیریت ارائه می‌دهد.
    جهت بازنگری اجرای برنامه و کنترل فعالیتها نگرش ایجاد می نماید .
    به مدیران کمک می نماید تا در راستای اهداف تعیین شده تصمیمات صحیح و اساسی را اتخاذ کنند.
    زمان و منابع را به فرصت‌های مناسبی تبديل و تخصیص می‌دهد.
    در اجرای تاکتیکهایی که برنامه را به سرانجام می‌رساند هماهنگی لازم بوجود می‌آورد.
    زمان و منابع در جهت اخذ تصمیمات صحیح و با دید بلندمدت هدایت و خطرات را به حداقل می‌رساند.
    ارتباط داخلی بین کارکنان را تقویت می نماید .
    اولویتها را در قالب زمانی برنامه تدوین و فراهم می‌آورد.
    برای سازمان در مقابل رقیبان مزیت ایجاد می نماید .
    معیاری جهت تعیین مسئولیت افراد ارائه که به موجب آن انگیزش را افزايش ‌دهد.
    تفکر آینده‌نگری را در سازمان تشویق می‌کند.
    جهت تدوین یک روش هماهنگ، و با اشتیاق از سوی افراد سازمان در برخورد با مسائل و فرصتها، انگیزش ایجادمینمايد.
    برنامه‌ريزي‌ استراتژيك‌ موجب هدایت سازمان شده و مسير فعاليتها و عمليات‌ سازمان‌ را مشخص‌ و به‌عنوان‌ راهنماي‌ سازمان‌ عمل‌ می نماید .
    جهت‌گيري‌ آينده، اولويتها را مشخص‌ نموده و تصميمات‌ امروز را در پرتو حوادث آينده‌ پیش بینی می نماید.
    برنامه‌ريزي‌ استراتژيك‌ نقش‌ هماهنگ‌كننده‌اي بين‌ برنامه‌هاي‌ عملياتي‌ سازمان‌ و اقدامات‌ واحدهاي‌ مختلف‌ در يك‌ مسير داشته و بهبود‌ ايجاد ميكند.
    با اوضاع‌ و شرايطي‌ كه‌ به‌ سرعت‌ دستخوش‌ تغيير مي‌شوند به‌ صورت كارساز برخورد نموده و كار تيمي‌ و تخصصي‌ كارشناسي‌ را ايجاد مي‌نماید.
    برنامه‌ريزي‌ استراتژيك‌ با نگرش‌ بلندمدت، به‌ پيش‌بيني‌ آينده‌ پرداخته و از اين‌رو اطلاعاتي‌ را براي‌ اقدامات‌ درازمدت‌ مديران‌ بطور مفيد ارائه می نماید .
    برنامه‌ريزي‌ و مديريت‌ استراتژيك‌ خواهان‌ بينش‌ استراتژيك‌ در سراسر واحدهاي‌ سازماني، از جمله‌ کلیه سيستم‌هاي‌ اداري‌ بوده و به‌ جاي‌ اينكه‌اقدامي مكانيكي‌ باشد نقش‌ محوري‌ افراد، گروهها و نفوذ فرهنگ‌ را در سازمان‌ به‌ رسميت‌ مي‌شناسد.

ویژگی‌های تدوین برنامه ریزی استراتژیک

فرایند برنامه ریزی استراتژیک اساساً فرایندی هماهنگ‌کننده بین منابع داخلی سازمان و فرصتهای خارجی می‌باشد. هدف این فرایند مرتبط به «شرایط استراتژیک» و تعیین فرصتهایی که سازمان از آنها سود خواهد برد ميباشد بنابراین فرایند برنامه ریزی استراتژیک، یک فرایند مدیریتی بوده که هماهنگی قابلیتهای سازمان با فرصتهای موجود را شامل می شود. این فرصتها در زماني تعیین شده و جهت سرمایه‌گذاری یا عدم سرمایه‌گذاری منابع سازمان ، مورد بررسی قرار می‌گیرند. در این رابطه تصمیمات استراتژیکی شامل (1) محیط عملیاتی سازمان، (2) مأموریت سازمان (3) اهداف جامع سازمان مد نظرمی‌باشد. بهرحال برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است که این عناصر را در نظر گرفته و گزینش پارامترهای استراتژیک سازگار با این سه عنصر را تسهیل ساخته و سپس این گزینه‌ها را بکار گرفته و ارزیابی می‌کند. غالباً هر فرایند برنامه ریزی استراتژیک زمانی باارزش بوده که به تصمیم‌گیرندگان اصلی کمک نموده تا به صورت تفكر استراتژیک اقدام نمایند برنامه ریزی استراتژیک صرفا به خودی خود هدف نبوده بلکه تنها مجموعه‌ای از مفاهیم برای کمک به مدیران در تصمیم‌گیری می باشد.

برنامه ریزی استراتژیک در بخش دولتی

برنامه ریزی استراتژیک در بخش خصوصی توسعه یافته لیکن تجارب اخیر در سازمانهای کشور مبین آن بوده که رویکرد برنامه ریزی استراتژیک که در بخش خصوصی تدوین شده‌ به سازمانهای عمومی و غیرانتفاعی و هم چنین جوامع و سایر سازمانها رسوخ وکمک نموده ، تا با محیط‌های دستخوش تغییر، برخوردی مناسب داشته و به شیوه‌ای کارسازتر عمل نمایند لیکن کلیه رویکردهای برنامه ریزی استراتژیک بخش خصوصی در بخش‌های عمومی و غیرانتفاعی به یک اندازه کاربرد دارند .برایسون مدلهای برنامه ریزی استراتژیک به روش مطروحه زیر بررسی نموده است .

 مدل برایسون

مراحل فرایند برنامه ریزی استراتژیک در مدل برایسون به شرح زیر می‌باشد:

(1) توافق اولیه: در این مرحله ضرورت برنامه ریزی استراتژیک برای سازمان مورد بررسی واقع شده و آشنایی با این نوع برنامه ریزی حاصل می‌شود. سازمانها، واحدها، گروهها یا افرادی که باید در برنامه ریزی درگیر شوند مشخص و توجیه می‌شوند.

(2) تعیین وظایف: وظایف رسمی و غیررسمی سازمان که با آنها روبروست. تعیین ميشود لیکن در این مرحله هدف اینست که سازمان و افراد آن وظایفی را که از طرف مراجع ذیصلاح (دولت، مجلس و.‌.‌.) به آنها محول شده شناسایی نمایند.

(3) تحلیل ذینفعان: فرد، گروه یا سازمان ذینفع می‌تواند بر نگرش، منابع یا خروجی‌های سازمان تأثیر گذاشته و یا تأثیر پذیرد. تحلیل ذینفعان پیش‌درآمد ارزشمندی برای تنظیم بیانیه مأموریت سازمان می باشد.

(4) تنظیم بیانیه مأموریت سازمان: اهداف نهایی سازمان، فلسفه وجودی، ارزشهای حاکم بر سازمان و نحوة پاسخگویی به نیاز ذینفعان را مشخص می‌کند. در این زمینه اختلافات درون سازمانی را مرتفع ساخته و بستر مباحث و فعالیتهای سازنده و مؤثر را هموار می‌کند. توافق بر مأموریت سازمان، کلیه فعالیتهای آن را همسو ساخته و انگیزش و توجه ذینفعان سازمان بویژه کارکنان آن را افزایش می‌دهد.

(5) شناخت محیط سازمان: اساس برنامه ريزي استراتژیک شناخت شرایط بوده از طرفی سازمان نیز در نیل به مأموریت خود می بایستی موفق عمل و شرایط حاکم را به خوبی شناسایی نماید. در این مرحله، محیط خارجی سازمان در قالب شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیکی مورد بررسی قرار گرفته و نقاط قوت و ضعف نيز تعیین گردند.

(6) تعیین مشكلات استراتژیک پیش روی سازمان: این مرحله قلب فرایند برنامه ریزی استراتژیک بوده که اساس آن تصمیمات سیاسی و اساسی بوده. اصولاً اختیارات، مأموریت، ارزشها، محصول یا خدمات ارائه شده، مراجعان ، هزینه‌ها، تأمین منابع مالی بر سازمان یا مدیریت تأثیر می‌گذارد. هدف این مرحله تعیین انتخاب برنامه هائي بوده که سازمان بامشكل مواجه می باشد .

(7) تعیین استراتژیها: به منظور پرداختن به هر یک از موارد استراتژیک سازمان باید اقداماتی صورت گیرد که در قالب برنامه‌ها، اهداف، طرحها. بیان می‌شوند. این اقدامات استراتژی نامیده می‌شوند. استراتژی‌ها می‌توانند تحت سطوح سازمانی، وظایف و محدودة زمانی متفاوتی تعریف شوند.

(8) شرح طرحها و اقدامات: این مرحله تعیین استراتژیها، بوده .برنامه ریزی استراتژیک نيز با تعیین استراتژیها به پایان می‌رسد و اجرای آن در قالب تعریف طرحها و اقدامات و مدیریت استراتژیک تحقق مييابد كه دارای اهمیت ویژه ايست

(9) تدوین دورنمای سازمانی برای زمان آینده: در اين زمينه به توصیفی از شرایط آینده سازمان در جهت بکارگیری استراتژی‌های تدوین شده و استفاده از نیروها و منابع سازمان، پرداخته و در آن شرحی از مأموریت، استراتژی‌های اساسی، معیارهای عملکرد، بعضی از قواعد تصمیم‌گیری مهم و استانداردهای اخلاقی کارمندان ارائه می‌نمايد. پویایی و همسویی انگیزه در افراد جهت رسیدن به اهداف سازمان ایجاد و نیاز به نظارت مستقیم نیز کاهش را میدهد.

(10) برنامه عملیاتی یکساله: در این رابطه با استفاده از اطلاعات تدوین شده و بر اساس اولویت‌های تعیین شده توسط تصمیم‌گیران، یک برنامه عملیاتی تهیه و بر آن مدیریت و کنترل صورت مي پذیرد .

برنامه ریزی استراتژیک

فرد دیوید مدیریت استراتژیک را اینگونه تعریف نموده است :

« مدیریت استراتژیک هنر و علم تدوین ، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظایف چندگانه می باشد که سازمان را قادر می سازد به اهداف بلند مدت خود دست یابد. »

توجه به مدیریت استراتژیک با استفاده از روش های خاص ، بیم ها و امیدها و تهدیدات احتمالی الزامي بوده و با بکاربستن تمهیدات لازم آن ها را به فرصت های مناسب مبدل می نماید لذا بر این اساس شیوه تفکر ، مدیران در کلیه بخش ها باید بررسی ودر افق کار بآن توجه نموده و از آنچه پیش بینی می شود برنامه ای شایسته و کارساز تهیه شود . مدیریت استراتژیک نه تنها از همه روش های معمول برای بررسی و دریافت پدیده ها بهره می گیرد بلکه با تکیه بر اصول و قواعد تازه می کوشد تا ايده هاي احتمالی را به موفقیت های قطعی مبدل ساخته و توان بقاي سازمان ها را افزایش دهد از طرفی در عرصه بسیار پیچیده فعالیت های صنعتی ، بازرگانی و اقتصادی ، عوامل تاثیرگذار ، سرعت تغییر و تحولات ، علاقمندی سازمان ها را به کسب موفقیت و تداوم بلند مدت برنامه ریزی استراتژیک ضروري و اجتناب ناپذیر تلقی مي نمایند.

اصول برنامه ريزي استراتژيک و آموزش کارآفريني

این اصول بشرح زیر می باشد .

دلایل توجه به برنامه استراتژیک

دردنياي امروز محيط سازمانها باتلاطم و عدم اطمينان بسياري مواجه و رقابت بین سازمانها نیز شــــدت زيادي پيدا نموده از طرفی سيستم هاي سازماني در راستاي كسب موفقيت در ميدان رقابت بايد ازنوعي برنامه ريزي بهره گيرند كه آينده نگر باشد به طوري كه طي شناسايي عوامل و تحولات محيطي، در يك افق زماني بلندمدت تاثير اهداف مورد لزوم را بر سازمان و نحوه تعامل مشخص نمايد. لذا با درنظر گرفتن ماموريت سازمان، اهداف بلندمدت براي سازمان تنظيم شده كه براي دستيابي به اين اهداف، از بين گزينه هاي استراتژيك اقدام به انتخاب استراتژي هاي مناسبی گرددمعهذا با تكيه به نقاط قوتها و رفع ضعفها، از فرصتهاي پيش آمده به نحو شايسته استفاده نموده و از تهديدها پرهيز تا پس از اجراي صحيح اهداف مناسب تدوين شده موجب موفقيت سازمان در ميدان رقابت شود.

      مراحل برنامه ریزی استراتژیک:

برنامه ریزی استراتژیک دارای 8 مرحله به شرح ذیل می باشد.

1- توافق در زمینه اجرای فرآیند برنامه ریزی استراتژیک

2- روشن شدن دستورات صادره سازمان

3- روشن شدن رسا لت و ارزش های سازمان

4- ارز یابی محیط خارجی

5- ارزیابی محیط داخلی

6- شناسایی مشکلات استراتژیکی که سازمان با آن مواجه می باشد

7-تدوین استراتژی ها برای حل مشکلات توسط مدیران سازمان

8- تبیین چشم انداز سازمانی موثر برای آینده سازمان

     محدوديتهای تنظیم برنامه ریزی استراتژیک:

‌ ‌با وجود مزاياي‌ مطروحه فوق برنامه‌ريزي‌ استراتژيك‌ به نظر بسياري‌ از صاحبنظران‌ ناكارآمد و بعضاً نیز‌ زائد و دارای محدوديتهايي‌ در كاربرد آن‌ بوده كه‌ عبارتند از:

1 – بالابودن‌ هزينه‌هايي‌ كه‌ جهت‌ برنامه‌ريزي‌ مورد نياز بوده و اغلب‌ سازمانهاي‌ كوچك‌ امكان‌ استفاده‌ از آن‌ را پيدا نمي نمایند.

2 – برنامه‌ريزي‌ نياز به‌ زماني‌ طولاني‌ داشته بطوریکه سازمانها جهت برنامه‌ريزي‌ بايد مدت‌ زيادي‌ وقت‌ صرف‌ نموده تا مراحل‌ مختلف‌ اين‌ فرايند را به اتمام رسانده كه سيستم‌ برنامه‌ريزي‌ استراتژيك‌ بتواند آغاز به فعالیت نماید .

3 – فرايند برنامه‌ريزي‌ استراتژيك‌ منطقي‌ و تحليلي‌ بوده بطوریکه چنانچه طرح‌ آن‌ بيش‌ از اندازه‌ ذهني‌ باشد فاقدپويائيهاي‌ اجتماعي‌ – سياسي‌ در هر سازمان مي باشد .

4 – تصميم‌گيري‌ در زمینه تدوين ماموريت‌ و اهداف‌ سازمان ساده‌ نبوده و در پارهاي موارد معنايي‌ خاصی دارد.

5 – برنامه‌ريزي‌ استراتژيكي‌ ازنظر تخصصي‌ نياز به‌ نيروي‌ انساني‌ متخصص‌ داشته كه‌ غالباً اینگونه نیروها دردسترس‌ برخي از سازمانها نمی باشند .

6 – عدم‌ دسترسي‌ سازمانها جهت رسيدن‌ به‌ اطلاعات‌ جامع‌ و به‌ موقع‌ در رابطه با تحولات‌ و رويدادهاي‌ كلان‌ در سازمانها که خود دارای اهمیت ویژه ای ميباشد

7 – عدم‌ آشنايي‌ مديران‌ با بعد علمي مديريت‌ و برنامه ریزی استراتژيك‌ وهمچنين عدم‌ اعتماد آنها به‌ برنامه‌ريزي‌ استراتژيك كه از محدودیت های هر سازمان می باشد .

برنامه ریزی استراتژیک و بلندمدت و جامع:

نقش اندیشه و تفکر در برنامه ریزی استراتژیک حائز اهمیت بوده در اين رابطه لازمست مقایسه ای  بین برنامه های تدوین شده با سایر برنامه های کلان بشرح زیر داشته تا مغایرتها نيز مشخص گردد .

 الف- مقایسه برنامه ریزی بلند مدت استراتژیک

برنامه ریزی استراتژیک در سازمان جهت بهبود عملکرد تاکید داشته و در عمل از چهار نظر بنیادی  با یکدیگر تفاوت دارند:

1- برنامه ریزی استراتژیک با مسایلی که جنبه سیاسی دارند تناسب بیشتری داشته لیکن برنامه ریزی بلند مدت اغلب بر تعيين اهداف و مقاصد و محقق نمودن بودجه و برنامه های کاری جاری تاکید دارد.

 2- برنامه ریزان استراتژیک انتظار وقوع رویداد ها و وقفه در روند برنامه ها را داشته و بمنظور جلوگیری از بروز غافل گیری سازمانها در جهت عدم اجرای برنامه ریزیهای بلند مدت اقدامات لازم را صورت خواهند داد .

3- راهنمای برنامه ریزان استراتژیک اغلب، چشم انداز موفقیت آمیز و غالباً نمایان گر تغییرات کیفی بوده در صورتی که طرح های بلند مدت نوعاً قیاس و استنباطی از وضع موجود داشته و معمولا در قالب اهدافی مطرح شده  که نشان گر اقدامات جاری می باشند.

4- برنامه ریزی استراتژیک اكثرا ازبرنامه ریزی بلند مدت عملیاتی بوده و مجموعه متنوعی از تصمیم ها و اقدامات را در نظر گرفته و برنامه ریزان این نوع برنامه ها امکان داشته برای نیل به چشم انداز موفقیت، استراتژی های مختلف را تعریف نمایند. در حالی که برنامه ریزان بلند مدت در یک خط تصمیم گیری و اقدام واحد گرفتار خواهند شد .

 ب-مقایسه برنامه ریزی استراتژیک تدوین شده با برنامه ریزی جامع:

1- برنامه ریزی استراتژیک تاکید بر برنامه ریزی جامع، دارد لذا بهمین علت استدلال “کافمن و جیکوبز” برنامه ریزی استراتژیک برای جامعه نیز در مقایسه با برنامه ریزی جامع دارای جهت گیری عملی و مشارکتی دانسته وتاکید بیشتری جهت حل مشكلات مرتبط با نقاط قوت و ضعف و فرصت ها و تهدید ها و بررفتار رقابت آمیز بین جوامع دارد.

2- طرح های جامع عمدتاً باید براساس فرآیند ومحتوایی قانونی تنظیم شده؛ به نحوی که به نظر ” رایدر” مستلزم توجه کارگزاران دولتی جهت اجراي برنامه ها به عنوان تعهدی نسبت به تصمیمات از پیش گرفته شده را داشته در حالی که طرح های استراتژیک، اغلب بین خط مشی های تنظیمی خشک وبدون انعطاف قانونی الزام آور و تصمیم گیری و اقدامات عملی، ارتباط برقرارمي سازند.

3- چشم اندازهایی که برنامه ریزی استراتژیک را هدایت می نمایند در بر گیرنده اقدامات وهم چنین نقش ها و مسوولیت ها بوده لیکن چشم انداز ها در برنامه جامع صرفاً شامل اقدامات و مکان ها بوده و و مسئولیت ها را حذف می نمایند در این زمینه طرح جامع مشخص شده چندان سود مند نخواهد بود.

 به طور کلی برنامه ریزی استراتژیک در اقدامات خود روشی انتخاب می نماید که نیازمند بینشی وسیع تر از راهنمای برنامه ریزی جامع می باشد .

  آسیب شناسی برنامه استراتژیک

در حال حاضرمفاهیم مدیریت استراتژیک در فضای سازمانهاي کشور مطرح شده متاسفانه این ابزار مدیریتی دستاورد چندان مثبتي نداشته و درصد کمی از سازمان هائی که آن را به کار بسته اند نتایج موفقیت آمیزی به دست آورده اند. طی سال های اخیر استراتژی های زیادی در سطح سازمان ها طراحی شده که هیچگاه پیاده نشده و یا در شرایط مناسب با موانع روبرو شده اند متاسفانه بر اساس مطالعات صورت گرفته بیش از 90 درصد از استراتژی ها با شکست مواجه بطوريكه از دستیابی به اهداف سازمان باز مانده اند. در بسیاری از موارد علت این امر تدوین ضعیف استراتژی و ایده های نهفته نبوده بلکه استراتژی های ارزشمند بی شماری در مرحله پیاده سازی با مشکل و شکست روبه رو شده اند. اصولا” چالش های اساسی مدیریت استراتژیک بیش از مرحله تدوین در اجرای استراتژی ها بوده معهذا اجرای استراتژی مرحله تبدیل حرف به عمل می باشد در این رابطه به لحاظ گستردگی ابعاد کار و تعدد عوامل بازدارنده، که از پیچیده ترین و ارزشمندترین قابلیت های سازمانی به شمار می آید . موجب مي شود كه فقدان مهارتها، فرآیندهای متنوع و جذاب. برنامه ریزی استراتژیک تنزل يابد بهر حال استراتژی  بدون پیاده شدن قادر به تغییر شرایط سازمان نخواهد بود.

در طراحی و اجرای برنامه استراتژیک در سازمان ها، موانع و مشکلات خاصي وجود داشته که بر اساس مطالعات مهمترین آنها در هر مرحله به شرح ذیل می باشد:

  موانع طراحی تدوین برنامه های استراتژیک:

در این زمینه موانع ، مدیریت استراتژیک در سازمان ها را از ریشه با مشکل مواجه می سازد. دلایل گوناگونی وجود دارد که برخی از سازمان ها تمایل چندانی به ایجاد وتوسعه اجرای مدیریت استراتژیک نداشته که مهمترین آنها عبارتند از:

    عدم آگاهی مدیران سطح بالا نسبت به شرایط واقعی سازمان
    خود فریبی مدیران سطح بالا به صورت دسته جمعی درباره موقعیت سازمان
    توجه مدیران به حفظ شرایط موجود
    در هم آمیختگی مشکلات مشترک مدیران سطح بالا و دشواری های عملکرد روزانه آنها
    کامیابی ها و موفقیتهای گذشته سازمان
    وجود اشتباه در کلیه تغییرات مرتبط با فعالیتهای گذشته که در سازمان انجام گرفته است.

بررسی موانع اجرای برنامه های استراتژیک:

در برنامه ریزی مدیریت استراتژیک خطاها و مشکلات رایج در زمینه اجرای استراتژِی  به شرح ذیل می باشد :

1) استراتژی فاقد ارزش اجرا

استراتژی دارای ارزش ناشی از قدرت الهام بوده و به کارکنان در رابطه با وظایفشان در زمينه تدوين استراتژی كمك مينمايد كه بعنوان راهنمائی برای اولویت بندی تصمیمات بکار برده و تسهیل ارتباطات استفاده نمایند.

2) شفافيت ذهن کارکنان سازمانها در زمینه اجرای استراتژیها

اقدامات مرتبط با کارکنان می بایستی در سازمان بشرح زیر مشخص گردد .

اولویت ها: تعیین اولویت ها در استراتژی بسیار مهم می باشد .

جدول زمانی: سرعت اجرای استراتژی حائز اهمیت می باشد .

تاثیرات: استراتژی بر فعالیت های سازمان تاثیر می گذارد.

مشارکت: افرادی که باید مشارکت داشته باشند مشخص گردد .

مخاطرات: خطراتی که مانع اجرای استراتژی باشد باید شناسائی تا نسبت به کاهش خطرات اقدام گردد .

 3) درک کامل مشتریان و کارکنان از استراتژی ها

اجرای استراتژی باید مورد وثوق کارکنان و مشتریان بوده و شامل تدوين یک برنامه ارتباطات بوده تا مشخص نماید استراتژی به افراد به اندازه قابل توجه آموزش و توضیح داده ميشود.

4)  مشخص شدن مسئولیت اشخاص در زمینه اجرای تغییرات

کارکنان باید به منظور اجرای استراتژی کاملا” توصیه شده و مسئولیت های ویژه هر یک نیز به آنان واگذار گردد بدیهی است هر چه تعداد افرادی که بطور مستقیم در فرآیند اجرا مشارکت داده می شوند بیشتر باشد شرایط مطلوبتر خواهد بود .

 5) عدم فعالیت مدیران ارشد به هنگام آغاز اجراء

سطح علاقه مدیران ارشد پس از تدوین استراتژِی و توافق بر آن کاهش یابد بطوریکه کارکنان احساس می نمایند که مدیران ارشد کاملا” نسبت به استراتژی تعهدی نداشته و علاقه آنها نیز کاهش یافته است .

 6) عدم تشخیص بموقع موانع

برنامه ها بطور دقیق اجرا نشده و سازمان ها نیز در یک محیط پویا و متغیر فعالیت می نمایند از طرفی حوادث پیش بینی نشده ممکن است در طول اجراء موانعی ایجاد نمایند و زمانی که این بحران ها و عدم اطمینان ها حادث می شوند، کارکنان باید راه حل های خلاقانه در جهت غلبه بر این موانع ایجاد نمایند .

 7) کاهش اشتغال در سازمانهای دولتی و بخش خصوصی

تدوین و اجرای استراتژی توجه مدیران ارشد را به خود جلب نموده لیکن ممکن است آنان فراموش نمایند که کسب و کاری نیز داشته و باید به اداره آن بپردازند.

بطور قطع اجرای موفق برنامه استراتژیک مستلزم در نظر گرفتن این خطرات و دوری از وقوع آن در هنگام تدوین و اجرای برنامه استراتژیک ميباشد بطور قطع عدم در نظر گرفتن این عوامل موجب می شود که در حدود 90 درصد از استراتژی ها در هنگام اجراء در سازمان ها با شکست مواجه شوند

عوامل موفقیت و چالش ها در  برنامه تدوین شده استراتژیک

استراتژی‌ها برای رسیدن به مأموریت‌هاتوجه بموارد زیر را قابل طرح دارند لذا در سازمانها شرایطی را باید ایجاد نمود که اجرای کامل استراتژیها محقق شود .

به منظور تعلیم و آموزش نسل جوان و فارغ‌التحصیلان خلاق و نوآور، هدایت و راهنمایی کارکنان سازمانها و رشد و حمایت کارآفرینان سازمانی، ارائه مشاوره و همکاری تدوین استراتژیها توجه به سازمانهاي زیر مورد نظر می باشد.

خانواده‌ها ، مدارس،دانشگاه‌ها ،کسب و کارهای کوچک و متوسط ، شرکت‌های بزرگ اقتصادی ، سازمان‌های اجتماعی ، حامیان دولت ، برگزاری کارگاه‌های خلاقیت، تدوین طرح کسب و کار و مسائل مرتبط به دانش آموزان، دانشجویان و همچنین آموزش‌های درون سازمانی برای کسب و کارهای کوچک و متوسط ، ارائه جزوات، کتب، بروشور، فیلم ها و CD های آموزشی، سخنرانی، معرفی کارآفرینان، ارائه مشاوره به دانشجویان، محققان، سازمانها در زمینه کسب و کار و کارآفرینی ، خدمات خانه کارآفرینان ایران از موارد قابل توجه جهت کارآفرینی می باشد .

برنامه ریزی استراتژیک و تحلیل اشتغال

برنامه ریزی استراتژیک با بررسی محیط خارجی و داخل سازمان، فرصتها و تهدیدهای محیطی و نقاط قوت و ضعفهای داخلی سازمان را شناسایی نموده و با درنظر داشتن ماموریت سازمان، اهداف بلندمدت را تدوین نموده و برای دستیابی به این اهداف، از بین روشها و گزینه های متنوع استراتژیک اقـــدام به انتخاب استراتژی های مناسب می نماید در اين رابطه با تکیه بر قوتها و با بهره گیری از فرصتها، ضعفها را ازبین برده و از تهدیدها پرهیز تا درصورت اجرای صحیح برنامه ها موجب موفقیت سازمان در میدان رقابت شود

برنامه ریزی استراتژیک همواره تاکید بر محیط خارج و داخل سازمان نموده بنابراین اهمیت و ضرورت برنامه ریزی استراتژیک فعاليت بهتر سازمانها ميباشدكه نسبت به محیط خود واکنش هایی متناسب نشان دهند. از عوامل مهم تغییر و تحولات فناوری، اجتماعی و سیاسی ،پیچیده شدن محیط خارجی سازمان، ارتباط گسترده و متعدد سازمان با محیط و وسعت  و گسترش اغلب برنامه هاي طولانی مدت اهداف بوده که موجب ضرورت اجراي برنامه جامع تدوین شده ميگردد.

نتیجه گیری

با توجه به تغییرات و تحولات محیط و شدت رقابت در بازارهای جهانی ، هر سازمانی در راستای تداوم حیات موفقیت بیشتر نیاز مبرم به بهره مندی از برنامه ریزی استراتژیک دارد با توجه به اینکه امروزه سازمانهای کوچک با هدف توسعه اشتغال از اهمیت زیادی برخوردار هستند آنها نیز به برنامه ریزی استراتژیک نیاز دارند . بررسی‌های اخیر اجتماعی، محیطی و سیاسی نشان می دهد که پایداری سازمانها كاهش يافته و در آینده نیز کمتر می شود. تغییرات به گونه‌ای چشمگیر اتفاق می افتد بطوريكه برای رویارویی با آینده آماده می شود معهذا ایجاد بسیاری از این تغییرات، موجب تغییر چشمگیر کار آفرینی و کسب وکار را می گردد که هدف آن کنترل چالشها و کسب مزیت از فرصت ها می باشد. توجه به همسویی فناوری اطلاعات با کسب وکار و اشتغال، می تواند به گونه‌ای چشمگیر بر رقابت و کارایی کارآفرینی تأثیر گذارد و هم مزیت رقابتی و برنامه ریزی استراتژیک را برای سازمان فراهم سازد. به کارگیری فناوری اطلاعات برای تبدیل سازمانها به یک سازمان موفق موجب می شود که سازمان در آینده پایدار بمانند.

منابع و ماخذ

    تفکر استراتژیک و مدیریت تحول – نویسنده : رالف استیسی- ترجمه دکتر مصطفی جعفری, مهزیار کاظمی موحد-انتشارات خدمات فرهنگی رسا-سال 89
    استراتژی افزایش مشارکت موثر و رقابتی بخش صنایع کوچک و متوسط – ترجمه : عبدالرضا شقاقی ، مسعود شفیعی- انتشارات موسسه خدمات فرهنگی رسا – سازمان توسعه صنعتی ملل متحد – سال 88
    نهادی کردن نوآوری در سازمان – تالیف دکتر فلورا سلطانی تیرانی- انتشارات موسسه خدمات فرهنگی رسا – سال 87
    مدیریت جذب و نگهداشت استعدادها – نویسنده : کثی شویف- ترجمه غلامرضا اصیلی ، جبار باباشاهی- انتشارات خدمات فرهنگی رسا – سال 89
    در مسیر سرآمد آموزش تعالی سازمانی ویژه کارکنان – پیتر دراکر- مترجم : حمید سرایداران – انتشارات قاصد سحر- سال88
    نقد و خلاقیت در تفکر- علی شریعتمداری – ناشر : سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی- سال89
    نوشته های نگارنده

کانال تلگرام conference.ac