علل فرار مغزها
در این که پدیده فرار مغزها در بسیاری از کشورها به عنوان یک معضل بزرگ اجتماعی مطرح است، هیچ تردیدی وجود ندارد. نگاهی گذرا به این امر، مؤیّد همین نکته است. اما اجمالاً دو عامل عمده داخلی و خارجی را می توان از جمله عوامل فرار مغزها نام برد:
الف. عوامل خارجی: یکی از عوامل پدیده “فرار مغزها” توسعه فناوری در حوزه ها و عرصه های گوناگون، به ویژه صنعت و فراهم بودن وسایل و ابزار تحقیق و پژوهش در برخی کشورهاست که موجب شده افراد متخصص از سراسر جهان سوم و کشورهای در حال توسعه، به سوی این کشورها سرازیر شوند و از نظر نیروی انسانی نوعی عدم تعادل میان این کشورها برقرار شود، به گونه ای که هزینه آموزش را کشورهای مبدأ می پردازند و بهره وری از نیروهای مستعد و خلّاق انسانی را کشورهای مقصد بر عهده دارند. بنابراین، بخشی از هزینه های آموزشی و تربیت نخبگان را کشورهای مقصد به عنوان دستمزد و هزینه تحقیق به نخبگان سایر کشورها می پردازند؛ همین شکاف و فاصله درآمدها از جمله عوامل مهم جذب نخبگان از سایر کشورهاست. علاوه بر سطح بالای دستمزدها، که عامل مهم جذب به شمار می رود، کیفیت و سطح زندگی از لحاظ امکانات رفاهی، که معمولاً تفاوت فاحشی میان کشورهای پیشرفته و در حال توسعه دارد، از جمله عوامل جذب است. اساسا تسهیلات ویژه ای برای محققان و متخصصان و نیروهای نخبه علمی در کشورهای پیشرفته در نظر گرفته شده است که متأسفانه در جهان سوم و کشورهای در حال توسعه، یک محقق و نخبه علمی سالیان دراز باید توان و وقت خود را صرف تهیه مسکن و مایحتاج زندگی خود کند.بنابراین، اجمالاً یکی از عوامل مهم خارجی در فرار و جذب نخبگان کشورهای در حال توسعه و جهان سوم به کشورهای توسعه یافته، موقعیت برتر کشورهای صنعتی می باشد.
ب. عوامل داخلی:عوامل اصلی پدیده “فرار مغزها” عمدتا به عوامل داخلی برمی گردد. این عوامل را می توان به چند دسته تقسیم نمود:
الف) مسائل و مشکلات فرهنگی و آموزشی: عوامل متعددی را می توان برای سنجش کمّی و کیفی نظام آموزشی و به طور کلی، فرهنگ یک کشور برشمرد: تعداد کتاب خانه ها و کتاب های موجود در آن ها، تعداد مقالات علمی، تعداد نشریات علمی ادواری موجود، بودجه تحقیقاتی، تعداد دانشجو، تعداد استادان، تعداد همایش ها و گردهمایی های علمی،تعدادمقالات چاپ شده از استادان داخلی در نشریات معتبر بین المللی، تعداد جایزه های علمی اعطایی به نخبگان کشور، تعداد نشان ها در المپیادهای علمی، تعداد نهادها و مؤسسات تحقیقاتی درکشور،تعدادناشران علمی وتعداداختراعات وابتکارات به ثبت رسیده و… از جمله این عوامل هستند. متأسفانه براساس آمارهای منتشرشده، سهم کشور ما در هر یک از عوامل مذکور، بسیار ناچیز است. هرچند عوامل کمّی همچون تعداد دانشجو و کتاب، سهم نسبتا خوبی دارد، اما درصد عوامل کیفی بسیار پایین است. و این آمارها بسیار نگران کننده و حاکی از عقب ماندگی کشور در زمینه علوم و فناوری ودانش علمی است.در عین حال، به طور مشخص، عواملی چند موجب عقب ماندگی کشور در عرصه فرهنگ و به ویژه نظام آموزشی، شده است که به اجمال به آن ها اشاره می گردد:
1- انعطاف ناپذیری نظام اداری: نظام اداری دانشگاهی و مراکز پژوهشی و تحقیقاتی ما هیچ تناسبی با یک نظام تحقیقاتی و پژوهشی پویا و پژوهنده ندارد. تصویب و اجرای آیین نامه ها و مقررّات خشک و انعطاف ناپذیر اداری، عهده داری صرفا وظیفه نظارت و نه هدایت نظام آموزش عالی از سوی وزارت خانه های ذی ربط، حاکم بودن رابطه به جای ضابطه و حاکمیت مسائل جناحی و حزبی در تصویب قوانین و مقررات ازجمله مشکلات نظام اداری است.
2- کمبود سرمایه گذاری: در کشور ما سرمایه گذاری در کارهای تحقیق بسیار ناچیز است و این به عدم اعتقاد جدّی مسؤولان در این زمینه برمی گردد. به دلیل عدم اهتمام مسؤولان در این زمینه، بخش خصوصی نیز اقبال به سرمایه گذاری نشان نمی دهند. 3- ضعف مدیریت علمی: پویایی و شادابی و توسعه یک کشور، مرهون وجود نظام آموزشی کارامد، با نشاط و پر جاذبه است. خروجی و برون داد و نیز ضعف و افت و یا بالندگی یک نهاد و مدیریت علمی و پژوهشی و به طور کلی، نظام آموزشی یک کشور در بلند مدت امکان پذیر است. یک نهاد آموزشی یا یک مؤسسه پژوهشی، بر خلاف یک نهاد یا مؤسسه اقتصادی، که در کوتاه مدت به زودی قابل ارزیابی است، به سرعت قابل ارزیابی نیست. متأسفانه کل فلسفه وجودی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در کشور ما متمرکز بر نظارت و نه هدایت و برنامه ریزی بلند مدت و ارزیابی می باشد. وجود بخش نامه ها و آیین نامه های دست و پاگیر، تغییر برنامه ها و اهداف با تغییر مدیران سطح بالای وزارت خانه، عدم توجه کافی به محتوای علمی و کتاب های مورد تدریس، عدم برنامه ریزی بلند مدت برای رفع مشکلات موجود آموزشی و علی رغم اذعان به ضعف کارایی نظام آموزشی عدم برنامه ریزی درست برای رفع مشکلات موجود، حاکمیت روابط و منافع گروهی و جناحی به جای حاکمیت ضوابط و مقررات شایسته سالاری، حاکمیت شدید دیوان سالاری، مقررات سخت اداری، گزینش داخلی برای فارغ التحصیلان خارجی و ده ها عامل دیگر از جمله عواملی است که ضعف و ناکارامدی نظام آموزشی و ساختار فرهنگی جامعه را در بلند مدت موجب می شود و زمینه مناسبی برای فرار مغزها و نخبگان کشور فراهم می آورد.
4- ضعف ارتباطات و تبادل علمی: نظام اطلاع رسانی قوی و تبادل اطلاعات و استاد و دانشجو و کتاب های معتبر علمی از دیگر عوامل کارایی و پویایی یک نظام آموزشی تلّقی می شود. متأسفانه به دلیل عدم تبادل علمی و فرهنگی، بسیاری از تحقیقات و پژوهش ها در جامعه ما تکراری و فاقد اعتبار علمی است. دریافت کتاب ها و نشریات خارجی، دعوت از پژوهشگران و محققان و استادان خارجی برای تدریس در داخل و شرکت در همایش ها و مجامع علمی، استفاده از یافته های علمی سایر کشورهای پیشرفته و به طور کلی، انزوای علمی جامعه ما زمینه ای برای فرار مغزها و نخبگان جامعه اسلامی به کشورهای توسعه یافته است. علاوه بر این، ضعف نظام اطلاع رسانی موجبات انجام کارهای تکراری، تاریخ مصرف گذشته و غیر ضرور را فراهم می کند؛ ممکن است به دلیل عدم اطلاع رسانی درست و به روز نبودن دانش فنی، یک مرکز پژوهشی هزینه های هنگفتی صرف پژوهش ها و تحقیقات کند که قبلاً در جاهای دیگر و یا حتی کشورهای دیگر بطلان آن ها به اثبات رسیده است!
5- مشکل رفاه؛ اشتغال و گزینش استادان: از جمله مسائل و مشکلات نظام آموزشی ما، که بستر مناسبی برای فرار نخبگان است، حقوق و دستمزد کم و مشکل اشتغال آنان می باشد. همچنین الگوی کلی مهاجرت با پی روی از این نظریه است که تمایل به مهاجرت از یک نقطه به نقطه دیگر، تابعی از میانگین دستمزدها، سطوح میانگین تعلیم و تربیت و فاصله و میزان مهاجرت قبلی است و چون دستمزدها در کشور ما نسبتا پایین است، این امر زمینه ای برای فرار مغزها گردیده، به عبارت دیگر، هرچند فرار مغزها دارای علل و عواملی است که مهم ترین علت را می توان در عدم توسعه اقتصادی کشورهای جهان سوم دانست، اما اختلاف فاحش زندگی و اختلاف سطح دستمزدها از جمله عوامل وزمینه های جذب نخبگان به کشورهای صنعتی است.
ب. فقدان توسعه سیاسی: کشورهای توسعه یافته معمولاً به کشورهایی اطلاق می شود که در بخش های صنعت، کشاورزی و خدمات و نیز همه مجموعه ها و نهادهای خود، توسعه یافته و از رشد چشم گیری برخوردار باشند. به عبارت دیگر، شاید ملاک توسعه و عدم توسعه یک کشور در امکان جذب و عدم جذب نخبگان، امکانات و به فعلیت رساندن امکانات بالقوّه آن کشور باشد، و کشورهایی که امکان جذب و به کارگیری نیروهای ماهر خود و نیز سایر امکانات بالقوّه خود را ندارند و این امکانات و نیروها جذب بازار کار سایر کشورها می شوند، “کشورهای توسعه نیافته” و کشورهایی که این استعداد و توان را دارند “کشورهای توسعه یافته” تلقی شوند. از همین روست که کشورهایی که از لحاظ سیاسی نیز توسعه یافته نیستند، کشورهای عقب مانده محسوب می شوند. اجمالاً شاخص های ذیل را می توان به عنوان عوامل سیاسی برای پدیده “فرار مغزها” در نظر گرفت: کاهش انگیزه و تعهد برای خدمت به مردم، احساس بی ثباتی و ناامنی سیاسی، ایجاد تغییرات فرهنگی در روحیات متخصصان، ناهمگونی فرهنگی و سیاسی برخی متخصصان با اعتقادات و ارزش های حاکم بر جامعه، فقدان امنیت شغلی، فقدان فضای باز سیاسی، فقدان حقوق مدنی، فقدان توسعه یافتگی سیاسی، سرکوب مخالفان، فساد و ناکارامدی نخبگان سیاسی، تنفر از نظام سیاسی، عدم استقلال کاری و پیشرفت شغلی، عدم مشارکت سیاسی، سرکوب روشن فکران و فقدان آزادی. مجموعه این عوامل کشور را ناکارامد و نخبگان را وارد بازار کار سایر کشورها می کند.
ج. فقدان توسعه اقتصادی: توسعه و پیشرفت فناوری در حوزه های صنعت، خدمات و کشاورزی از جمله ملاک ها و شاخص های مهم توسعه یک کشور به شمار می رود. عمدتا سه محور عمده و اصلی در هر سطحی از توسعه وجود دارد که به موجب آن ها، کشوری توسعه یافته و یا عقب مانده تلقی می شود: داشتن یک زندگی طولانی همراه با تن درستی؛ دست رسی به اطلاعات و دانش مورد نیاز در زندگی روزمرّه و در اختیار داشتن منابع لازم برای برخورداری از امکانات زندگی در سطحی مطلوب. هر یک از شاخص های مزبور، نیازمند امکانات، برنامه ریزی و استفاده بهینه از امکانات در راستای رسیدن به زندگی مطلوب است. کشوری که از امکانات مزبور خود استفاده بهینه نکند و یا با برنامه ریزی درست از این امکانات برای رفع مشکلات خود بهره نگیرد، توسعه نیافته است. اجمالاً می توان توسعه نیافتگی اقتصادی را یکی از زمینه ها و عوامل فرار مغزها به شمار آورد و بی ثباتی اقتصادی، وجود نرخ بالای مالیاتی، وجود توّرم و رکود اقتصادی، سطح پایین درآمدها، وجود نرخ بالای بی کاری و عدم اشتغال، فرصت های شغلی کم، عدم تناسب درامدها با امکانات و شرایط زندگی، فقدان بازار کار مناسب با حرفه افراد، افزایش جاذبه های مادی خارج از کشور و شکاف و فاصله آن با زندگی داخلی، عدم انطباق تخصص و توان علمی و فنی فارغ التحصیلان با نیازهای کشور، فقدان امنیت اقتصادی و امنیت برای سرمایه گذاری، فقدان فناوری و یا فناوری پیشرفته، تبعیض و بی عدالتی اقتصادی، رانت خواری اقتصادی، حقوق و دستمزد کم، وجود صنایع وابسته از جمله عواملی است که زمینه را برای فرار نخبگان و مغزهای کشور فراهم می کند. در واقع، به دلیل این مشکلات، نخبگان کشور جذب بازارهای بین المللی می شوند.
دکتر پیرزاده