بهکارگیری مصاحبه به منظور دستیابی به نتایجی که از قابلیت اعتماد مناسبی برخوردار باشد، نیازمند آشنایی با روشهای انجام مصاحبه و داشتن مهارت در تجزیه و تحلیل دادههای بهدستآمده از این طریق است. مقاله حاضر به معرفی روشهای تجزیه و تحلیل دادههای مصاحبه شامل تحلیل کمّی، ساختاری و تفسیری پرداخته است.
1. تحلیل کمی
برای این منظور، از روش های آماری استفاده می شود. در این نوع تحلیل، متن نوشتاری پاسخ های مصاحبه شوندگان رمزگذاری و شمارش می شود و در جدول توزیع فراوانی ثبت می گردد. سپس اطلاعات موجود در جدول با استفاده از روش های آمار توصیفی، متناسب با نوع متغیر ها یا تحقیق، روش تحقیق، و هدف تحقیق، تجزیه و تحلیل می شود. محقق می تواند شاخص های آماری مانند درصدهای توزیع، فراوانی و درصد تراکمی را محاسبه کند (حافظ نیا، 1377، ص 199) و یا ارقام و اعداد به دست آمده را برای انجام محاسبات آمار استنباطی – مانند وجود همبستگی آماری – بررسی نماید (فرخزاد، 1384، ص 288). تحلیل کمّی برای بررسی داده های مصاحبه های ساختاریافته در پژوهش های پیمایشی به کار گرفته می شود. در این مصاحبه ها، سؤال ها ممکن است بسته پاسخ یا باز پاسخ باشد. هنگامی که سؤال ها بسته پاسخ هستند، راهنمای مصاحبه شبیه یک پرسش نامه است (پیوست 1).
جایی که سؤال ها باز پاسخ هستند، دو روش می تواند به کار گرفته شود. در روش اول، مصاحبه گر راهنمای مصاحبه خود را از قبل، رمزگذاری می کند و در حالی که مصاحبه شونده آزادانه پاسخ می دهد، مصاحبه گر محتوای پاسخ یا بخشی از آن را مطابق مقوله های از قبل تعیین شده، علامت گذاری می کند. داده های به دست آمده از این سؤالات نیز مانند سؤالات بسته پاسخ، استخراج، تجزیه و تحلیل، و گزارش می شود. جایی که برای تحلیل پاسخ های سؤالات باز، از قبل تصمیم گیری نشده باشد ابتدا واژه ها، جمله ها و مفاهیم شناسایی و به رمزهای عددی تبدیل می شود، سپس ارقام یا اعداد به دست آمده برای محاسبه شاخص های آمار توصیفی و استنباطی، مورد استفاده قرار می گیرد (فرخزاد، 1384، ص 288).
2. تحلیل ساختاری:
در تحلیل ساختاری متن پیاده شده، اجزای ساختار متن نوشتاری مصاحبه، یعنی واژه ها، مفاهیم و ارتباط میان آنها بر حسب میزان تکرار، تعداد واژه ها، الفاظ، کنایه ها و اصطلاحات به کار رفته در جمله ها و میزان تکرارشان شمارش و بررسی می گردد تا الگوهای موجود در گفته ها کشف شود (همان، ص 284-286). طرف داران این نوع تحلیل از فنون و روش های گوناگونی استفاده می کنند که از جمله آنها روش تحلیل ارتباطی است. با این روش، محقق می کوشد روابط میان موضوعات یا مسائل را شناسایی و معرفی کند. فرض اساسی تحلیل روابط این است که واژه ها و عباراتی که افراد مطرح می کنند به خودی خود، دارای معنای ذاتی نیست، بلکه معانی از طریق تحلیل روابط، یعنی کشف پیوندها و ارتباط های میان مفاهیم، واژه ها یا عبارات درون متن به وجود می آید. بنابراین، نباید مفاهیم به عنوان واحدهای مجزّا یا بسته های معنایی در نظر گرفته شود، بلکه باید به عنوان نمادهایی به کار گرفته شود که معنای خود را در ارتباط با سایر نمادهای موجود در متن به دست می آورد. طبق نظر ویلکینسون (Wilkinson) و بیرنینگهام (Birningham) الگوی تحلیل روابط دارای هفت مرحله به شرح ذیل است (ویلکینسون و بیرنینگهام، 2003، ص 76-78):
1. تصمیم گیری درباره سؤال: سؤالی که به دقت و با مهارت تهیه شده است، می تواند تعداد موضوع ها، مسائل و زیر مجموعه های آنها را که باید بررسی شود محدود می کند و مدیریت کل فرایند تحلیل را امکان پذیر می سازد. برای مثال، در پژوهشی سؤال اساسی این است که طبق مصاحبه های به چاپ رسیده در فلان روزنامه، بهترین شیوه مدیریت خدمات بهداشتی چیست؟
2. تعیین چارچوب تحلیل: هنگامی که سؤال تعیین شد، لازم است برای تحلیل تعیین شود که متن چند مصاحبه و یا مصاحبه با کدام یک از مصاحبه شوندگان باید تحلیل شود. برای مثال، در پژوهش مذکور، ممکن است تصمیم گرفته شود از میان مصاحبه های چاپ شده تنها دو مصاحبه تحلیل گردد.
3. تصمیم گیری: درباره اینکه چه نوع رابطه ای باید بررسی گردد باید تصمیم گیری شود. برای بررسی روابط میان واژه ها، عبارات یا سایر واحدهای تحلیل، می توان از رویکردهای استخراج اثر، تحلیل تشابه یا نزدیکی و ترسیم نقشه شناختی استفاده کرد.
الف. استخراج اثر: تحلیل روابط مبتنی بر اثر، شامل ارزیابی عاطفی گفته ها و مسائل مطرح شده است. در این تحلیل، برای توصیف اظهار نظرهای عاطفی گوینده و کشف زبانی که به کار گرفته است، بر واژه ها و اصطلاحات و روابطی که حاکی از عواطف است تأکید می شود. برای مثال، در پیوست 2 یکی از مصاحبه های چاپ شده در زمینه مدیریت خدمات بهداشتی، اصطلاح برای اولین بار نشان دهنده عاطفه مثبت مصاحبه شونده نسبت به طرح اجرا شده و اصطلاح در غیر این صورت و مشکل پرداخت دستمزد نشان دهنده نگرانی او نسبت به سرایت این مشکل از بخش راه آهن به بیمارستان های ایالت است.
ب. بررسی تشابه یا نزدیکی: در این تحلیل، متن برای کشف واژه ها یا گفته ها و نزدیکی آنها با سایر واژه ها یا اصطلاحات از قبل تعریف شده ای که با سؤال های پژوهش مرتبط است، بررسی می شود. در این رویکرد، محقق ابتدا متنی را که باید تحلیل شود به منظور جست وجوی وجود این واژه ها به دقت مطالعه می کند. سرانجام، واژه های مشابه از نظر معنا را شناسایی و شمارش می کند. سپس رابطه میان این واژه ها را با استفاده از اعداد ارزش گذاری نموده، معنادار می کند. برای مثال، در پیوست 2 واژه ها یا مفاهیمی که ارتباط نزدیکی با واژه مدیریت و زیر مجموعه های آن دارند مثل واژه دستمزد، مدیران، مدیریت بیمارستان و عملکرد در متن شناسایی شده است.
ج. ترسیم نقشه شناختی: در این رویکرد، پژوهشگر به جای پرداختن به عناصر درونی، الگویی برای محتوای ظاهری متن نوشته شده ارائه می دهد.
4. کدگذاری و دسته بندی متن: تصمیم گیری درباره نوع تحلیل، تعیین خواهد کرد چه واژه ها یا مفاهیمی باید رمزگذاری و مقوله بندی شود. برای مثال، اگر محقق قصد دارد براساس رویکرد استخراج اثر، توصیه های مثبت و منفی درباره مدیریت خدمات بهداشتی را رمزگذاری کند باید متن ها را به دقت مرور کرد و توصیه های ارائه شده را در دو دسته مثبت و منفی طبقه بندی نمود. در مثال ذکر شده، توصیه تغییر روند پرداخت دستمزد می تواند مفهومی منفی، و واگذاری مدیریت به بخش خصوصی مفهومی مثبت داشته باشد.
5. کشف روابط: در این مرحله، محقق با بررسی جای واژه ها و مفاهیم در متن، تعداد دفعاتی که به کار رفته اند، همراهی با مسئله اصلی یا مسائل مورد نظر در پژوهش، پیوندها و روابط میان واژه ها و مفاهیم را نشان می دهد.
6. رمزگذاری روابط: در این مرحله، پژوهشگر با رمزهای ارتباطی ـ برای مثال رمزهای نشان دهنده ارتباط مثبت (اعداد مثبت)و رمزهای نشان دهنده ارتباط منفی (اعداد منفی)- متن مورد نظر را رمزگذاری می کند.
7. تحلیل روابط: در این مرحله، تحلیل اطلاعات با استفاده از فنون آماری مثل ترسیم ماتریس و محاسبه ضریب همبستگی انجام می شود. برای مثال، در تحقیق مذکور، پژوهشگر می تواند تمام رمزهای مثبت یا منفی را شمارش کرده، با بررسی تعداد آنها، پیوندهایی میان مفاهیم و واژه ها پیدا کند یا به بررسی ارتباط های مستقیم و غیرمستقیم آنها بپردازد، سپس روابط را به شکل نمودار ارائه دهد.
یک نکته مهم در تحلیل کمّی و ساختاری این است که پس از طی مراحل تجزیه و تحلیل، لازم است پژوهشگر براساس نتایج به دست آمده، به قضاوت درباره فرضیه های مطرح شده بپردازد و یا به سؤالات اساسی مورد نظر در پژوهش پاسخ دهد. در این زمینه، محقق با استفاده از عقل، منطق، غور و اندیشه باید به کشف واقعیت بپردازد (حافظ نیا، 1377، ص 199-202). گاهی نتایج نشان می دهد که در اجرای پژوهش، مسائل و مشکلاتی وجود داشته است. برای مثال، داده ها کم بوده یا در فرضیه ها و سؤال های پژوهش نارسایی و نقص وجود داشته است (فرخزاد، 1384، ص 289). ازاین رو، ایجاد تغییر در آنها و یا انجام مصاحبه های اضافی لازم خواهد بود.
3. تحلیل تفسیری
در این روش تحلیل، پژوهشگر درصدد است تا در حد امکان، به آشکار نمودن پیام های نهفته در متن نوشتاری مصاحبه بپردازد (همان، ص 281). طبق توصیهگیلهام، برای دستیابی به این هدف، متن مصاحبه باید به طور کامل و با شرح جزئیات نوشته شود (گیلهام، 2000، ص 63). سؤال های اصلی پرسیده شده، یادآوری ها، کند و کاوهایی که مصاحبه گر انجام داده است و سؤال های مکمل در آن باید ذکر شود تا بتوان به درک کاملی از آنچه مصاحبه شونده گفته است، دست یافت. محققان برای معنا بخشیدن به این متن ها، آنها را با دو رویکرد مرور کرده، رمزگذاری می کنند.
در رویکرد اول، محقق با مرور ادبیات موجود درباره موضوع پژوهش، ایده هایی را درباره چه موضوعات و مفاهیمی باید برای رمزگذاری انتخاب شود، به دست آورده است و نظریه ای را از قبل در ذهن خود دارد. براساس آنها، رمز ها را تعریف کرده، سپس مفاهیم جدیدی متناسب با آنها از داده های مصاحبه استخراج می کند.
در رویکرد دوم، هدف پژوهشگر دستیابی به نظریه زمینه ای است. به عبارت دیگر، درصدد جست وجوی نظریه ای است که در متن یادداشت های مصاحبه ها وجود دارد، نه نظریه ای که از قبل تعیین شده است. بنابراین، تعیین رمزها، تشخیص مفاهیم، و تدوین نظریه بخش های فرایند درهم تنیده تحلیل است و آنها بدون استفاده از ادبیات و از طریق رمزگذاری باز رمزگذاری انتخابی یا رمزگذاری محوری، از داده ها استخراج می شود.
در هر دو رویکرد، به عقیده روبین (2005) و گیلهام (2000) برای تحلیل تفسیری متن یادداشت ها پژوهشگر باید مراحل ذیل را طی کند:
1. به ترتیب، متن های پیاده شده مرور شوند.
2. در هر متن، گفته های اساسی برجسته گردد؛ زیر آن خط کشیده شود یا پر رنگ تر درج گردد. همچنین گفته های تکراری، جمله های معترضه، گفته های انحرافی و سایر داده های نامربوط نادیده گرفته شود.
3. برخی از گفته های مشابه که به نظر می رسد چیز تازه ای را مطرح می کند مشخص شود.
4. هنگامی که تمام متن ها مرور شد، پژوهشگر باید دوباره به متن اولیه برگشته، آنها را مرور کند تا اطمینان یابد در برجسته کردن گفته های اساسی، دچار غفلت نشده است. علاوه بر این، به این سؤال پاسخ دهد که در میان گفته های اساسی تعیین شده، آیا گفته هایی وجود دارد که واقعاً اساسی نیست. گاهی لازم است از فرد دیگری بخواهد تا مجموعه متن ها را جداگانه علامت گذاری کند. سپس آنچه را او برجسته کرده است با علامت گذاری های خود، مقایسه کند و در صورت نیاز آنها را تغییر دهد.
5. پژوهشگر باید دوباره به اولین متن باز گردد و با مرور گفته های اساسی برجسته شده، سعی کند مجموعه ای از مقوله ها را از پاسخ های داده شده به هر سؤال استخراج کند و عناوین ساده ای به آنها اختصاص دهد. روشن است که از اولین متون پیاده شده، تعداد زیادی مقوله استخراج می شود، اما به تدریج، از متن های بعدی تعداد عناوین استخراج شده کاهش می یابد؛ زیرا افراد به نکات مشابهی اشاره کرده اند (پیوست 3).
6. در این مرحله، محقق باید به فهرست مقوله ها نگاه کرده، از خود بپرسد: آیا آنها می توانند با یکدیگر ترکیب شوند. هنگامی که این فهرست را بررسی می کند، ممکن است متوجه شود برخی از عناوین یادداشت شده مناسب یا ضروری نیست و باید حذف شود. برای اطمینان بیشتر، لازم است از افراد دیگری بخواهد تا نظام مقوله بندی را مرور کند (پیوست4).
7. پس از تعیین نظام مقوله بندی نهایی، پژوهشگر باید دوباره سراغ متن های پیاده شده برود و هر گفته اساسی مشخص شده را با فهرست مقوله ها مقایسه کند و ببیند که نکته گفته شده در کجای فهرست مقوله ها آمده است. جلوی گفته هایی که به راحتی نمی تواند آن را به هیچ مقوله ای ربط دهد، علامت سؤال (؟) بگذارد. علاوه بر آن، در صورت لزوم باید واژه ها را در عناوین مقوله ها تغییر دهد یا مقوله های جدید اضافه کند تا با گفته ها بهتر تناسب پیدا نماید و بتواند شامل گفته هایی شود که درباره شان تردیدی وجود دارد یا جز پاسخ های اصلی محسوب نشده اند.
8. لازم است پژوهشگر مقوله های هر سؤال را در یک جدول تحلیل – شبیه جدول شماره 5 – وارد کند. عناوین مقوله ها در بالا و نام یا رمزهای پاسخ دهندگان در کنار آن نوشته شود. سپس در هر خانه، آنچه پاسخ دهندگان گفته اند یا بخشی از آنها را وارد کند. این کار در مرحله بعد، که باید شرح گفته های مصاحبه شوندگان به تفصیل نوشته شود، به یافتن جای گفته های مربوط به هر مقوله کمک می کند.
با انجام فعالیت های ذکر شده، محتوای آشکار متن ها تحلیل و توصیف می شود. اکنون پژوهشگر برای تحلیل معنای واقعی آنچه افراد گفته اند، باید آنچه را افراد درباره هر مقوله با شیوه های گوناگون بیان کرده اند، در کنار یکدیگر قرار دهد تا معنای پنهان آنچه مصاحبه شوندگان گفته اند درک شود. این کار هنگامی که افراد از واژه های گوناگون و شکل های متفاوت بیان برای گفتن یک موضوع استفاده کرده اند، کاری مشکل است (پیوست5).
هر کس هنگام تحلیل، ممکن است از عنوان مقوله ها و گفته های مصاحبه شوندگان، استنباط متفاوتی داشته باشد و حتی ترجیح های خود را نیز دخالت دهد. در نتیجه، ممکن است مقوله ها اشتباه به کار گرفته شود. برای ممانعت از آن، پژوهشگر (تحلیل گر) پیش از شروع تحلیل، باید شالوده اساسی استنباط خود را به وضوح مشخص کند.
کار دیگری که لازم است پژوهشگر انجام دهد، استفاده از مرور همّت (peer-review) است. منظور این است که پژوهشگر از فرد دیگری که از نظر مهارت با او برابر یا بالاتر است، کمک بگیرد؛ متن پیاده شده علامت گذاری نشده ای را در اختیار او قرار دهد، ماهیت پژوهش را برای او تبیین کند و از او بخواهد گفته های اساسی را برجسته کند. سپس آنها را با تحلیل خود مقایسه نماید. اگر همتا گفته هایی را برجسته نکرده، اما پژوهشگر آن را به عنوان گفته اساسی مشخص ساخته است و بعکس، جای تأمّل وجود دارد (گیلهام، 2000، ص 70-73).
البته زمانی که پژوهشگر با رویکرد نظریه زمینه ای رمزگذاری را انجام می دهد رمزها را براساس معنای مورد نظر مصاحبه شوندگان تعریف می کند. در نتیجه، هنگام خواندن هر خط یا بند، از خود می پرسد: منظور یا احساس مصاحبه شونده چیست و سپس پاسخ را در یک لغت یا اصطلاح خلاصه می کند. هر گاه در حین مرور سایر متن ها، متوجه شود مصاحبه شوندگان برداشت متفاوتی بیان کرده اند، ممکن است ایده پژوهشگر درباره معنای مقوله تغییر کند. در نتیجه، مجبور به رمزگذاری دوباره به منظور هماهنگ کردن یافته های خود شود (روبین و روبین، 2005، ص 250).
بزرگ ترین فایده تحلیل موشکافانه ای که پژوهشگر تا این مرحله انجام داده این است که یافته های اساسی و جزئیاتی را که بر حسب مقوله ها دسته بندی شده، در اختیار او قرار می دهد. برای انجام تحلیل نهایی، همان گونه که گیلهام توصیه می کند (گیلهام، 2000، ص 73)، پژوهشگر نیاز به یک توقف قریب یک هفته ای دارد؛ زیرا در پایان این زمان، می تواند با دیدی تازه و ذهنی سازمان یافته تر، به اطلاعات بازگردد و به نوشتن شرح مفصل و تفسیر اظهارات و وقایع بپردازد. در این مرحله، برای نوشتن بخش تفسیری مطالعه، پژوهشگر ممکن است بخواهد یک نظریه را گسترش دهد و یا نظریه زمینه ای را ارائه دهد. بنابراین، باید فکر کند و تصمیم بگیرد چگونه نتایج به دست آمده را درون یک نظریه جامع در کنار یکدیگر قرار دهد. برای ربط دادن مفاهیم با یکدیگر، از چند شیوه می تواند استفاده کند.
یک شیوه استفاده از الگوی سؤال ها است که طی مصاحبه ها تهیه شده و نشان دهنده ایده پژوهشگر درباره موضوع پژوهش است. دومین شیوه بررسی مصاحبه ها با دقت بیشتر برای یافتن این موضوع است که چطور مصاحبه شوندگان موضوعات اساسی را با یکدیگر ربط داده اند؟ سومین شیوه مطالعه ادبیات منتشر شده است که نه تنها مفاهیم اساسی بلکه نحوه ربط دادن آنها را نیز به پژوهشگر نشان می دهند. چهارمین شیوه آن است که پژوهشگر براساس نظریه ای که در ذهن دارد، در این باره که مفاهیم و موضوعات چگونه می توانند با یکدیگر مرتبط باشند، تصمیم بگیرد. سپس به ایده های خود بازگردد و ببیند آیا چنین ارتباطی در آنها قابل مشاهده است یا خیر؟ با انتخاب یکی از شیوه ها، پژوهشگر باید به ربط دادن نتایج به دست آمده اقدام کند. او ممکن است از داده ها فراتر رود، مفاهیمی را به دلیل کمبود شواهد کنار بگذارد و برخی را تغییر دهد و برخی دیگر را ترکیب کند.
بنابراین، در نوشتن گزارش، پژوهشگر تنها به بازتولید گفته ها و توضیح فرایندها نمی پردازد، بلکه او باید توضیح یا توصیف قابل فهمی را فراهم کند، در حالی که شواهد کافی برای بحث های نظری خود فراهم می سازد (روبین و روبین، 2005، ص 240-245). برای این منظور، در شرح مفصل داده های مصاحبه، لازم است پژوهشگر به ربط دادن و جمع بندی عقاید و نظرهای مصاحبه شوندگان همراه با ذکر نقل قول های مستقیم و غیرمستقیم بپردازد (پیوست 6).
برای تهیه این گزارش توجه به چند نکته ضروری است:
اول. لازم نیست تمام گفته های مربوط به یک مقوله نقل شود، بلکه فقط باید مجموعه ای از پاسخ های متنوع به عنوان نماینده تمام گفته ها ذکر شود. البته اگر گفته های متفاوتی وجود دارد باید برای ارائه دقیق دیدگاه ها اضافه شود. برخی از پاسخ دهندگان یک نکته مشابه را به شیوه ای واضح تر، پر شورتر، یا به طرزی متفاوت با دیگران بیان کرده اند. این گفته ها برای نقل قول مستقیم متناسب تر است. در مجموع، نقل قول های انتخاب شده باید تصویر منسجمی از موضوع مورد نظر ارائه دهد. در ذیل هر عنوان فرعی، باید یک یا دو بند مقدماتی ارائه گردد و سپس به گفته های مصاحبه شوندگان پرداخته شود. البته ربط دادن میان آنها ضروری است. در صورت لزوم، او می تواند دو یا چند نقل قول را، که به یک نقطه نظر اشاره دارند، پشت سر هم بیاورد.
دوم. برای رعایت اصل محرمانه ماندن، پژوهشگر باید از ذکر نام مصاحبه شوندگان خود داری کند و به جای آن، به هر یک از آنها رمزی اختصاص دهد و در هر جا به نظر آنها اشاره می کند از این رمز استفاده نماید. پژوهشگر می تواند با ذکر مشخصات مهم پاسخ دهندگان، مانند نوع مدرک، محل تحصیل، رشته تحصیلی، سابقه خدمت، محل خدمت (پیوست 7) و زمان اجرای مصاحبه به خواننده اطمینان دهد که اطلاعات جدید بوده و فرد مذکور درباره موضوع مورد نظر اطلاعات کافی داشته که نتیجه آن ایجاد اعتماد به داده های مصاحبه است.
سوم. خطری که در اینجا وجود دارد تأثیر عمدی یا غیرعمدی تعصب های پژوهشگر در انتخاب نقل قول هاست. او باید تا حد ممکن، آن را کنترل کند. روش اساسی این کار آن است که پژوهشگر هنگامی که گفته ای را نقل می کند، در جدول مقوله ها، جلویش علامت بگذارد. پس از نوشتن شرح مفصل گفته های مربوط به هر مقوله، تمام گفته های نقل شده و نشده را به منظور بررسی دلایل خود در انتخاب یا عدم انتخاب، به دقت بررسی کند. همچنین توجه داشته باشد که ممکن است نکات ظریف یا اختلاف های جزئی وجود داشته باشد که فقط با یک یا دو نقل قول نمی توان آنها را نمایان کرد (گیلهام، 2000، ص 76-79).
چهارم. یکی از راه های نشان دادن انواع نظرهای ذکر شده و تفسیر آنها ذکر تعداد و درصد مصاحبه شوندگانی است که دیدگاه مورد نظر را دارند و یا مخالف آن هستند. گاهی در میان گفته ها، تصویر پیچیده ای از موضوع وجود دارد. ازاین رو، باید الگویی از گفته های مصاحبه شوندگان نیز به شکل جدول یا نمودار تهیه شود.
درباره تعداد نقل قول ها، گیلهام توجه به دو نکته را توصیه می کند: اول آنکه اگر همه یا بیشتر مصاحبه شوندگان به نکته اساسی مشابهی اشاره کرده اند، این اشتراک بهتر است به وسیله طیفی از نقل قول ها نشان داده شود؛ زیرا ذکر یک نقل قول، این پیام را به همراه دارد که این فقط نظر یک نفر است.
دوم آنکه اگرچه افراد ممکن است تقریباً چیز مشابهی را مطرح کنند اما اختلاف های جزئی در دیدگاه ها و تفاوت های ظریف و مهم در جزئیات فقط می تواند به وسیله ذکر مجموعه ای از نقل قول ها آشکار شود (گیلهام، 2000، ص 77).
نویسنده: استاد دکتر مرادی
منبع: آکادمی تحلیل آماری ایران