فصل دوم
بعد از پایان یافتن فصل اول کتاب آینده مدیریت و آشنایی با بعضی مسائل باید با نوآوری مدیریت نیز آشنا شویم در اینجا نوآوری را می توان به هر چیزی که بر طرز چشمگیری نحوه انجام کار مدیریت را تغییر دهد یا به طور قابل ملاحظه ای شکل های رایج سازمانی را متحول ساخته و از این راه پیشرفت اهداف سازمانی شود اطلاق داد بصورتی که شیوه کار کردن مدیران را تغییر و عملکرد سازمان را ارتقا داد در این میان در سال 1917 نظریه ای توسط هنری فایرل مطرح شد که در آن مسائلی همچون تدوین و برنامه ریزی اهداف، انگیزاندن و هم سو سازی تلاش ها، هماهنگ سازی و کنترل فعالیت ها، تربیت و انتصاب نخبگان و …. و مسائل دیگر که در انواع هدف ها نقش نوآوری مدیریت لقب می گیرد یا می توان به پرداخت پاداش گونه اینوسنتیر اشاره کردکه در حل مسائلی که تیم داخلی تحقیق و توسعه عاجزازان بود موفق دانست ولی آنچه که باعث نوآوری عملیاتی بر فرایند کسب و کار می شد وقبلا نیز گفتیم باید از برنامه ریزی استراژیک، بودجه ریزی سرمایه مدیریت پروژه، استخدام و ترفیع، آموزش و توسعه، ارتباطات داخلی، مدیریت دانش، بازبینی های کسب و کار و ارزیابی و جبران خدمات کارکنان نام ببریم زیرا مزیت نهایی که همان منفعت است هم برای ما مهم است البته این نوآوری نیاز به قدرت زیادی است که ما می توانیم در شرکت های مختلف بیان کنیم بطور مثال شرکت های بزرگی از قبیل جنرال الکتریک دوپونت، پراکتر.اند. گمبل، تویوتا و ویزا را نام برد که هر کدام با بکارگیری نوآوری توانسته اند بعنوان رهبران دوراندیش در جهان جایگاه های خوبی بدست آورند جنرال الکتریک با بهترین برنامه ریزی استراژیک و ایجاد آزمایشگاه تحقیق صنعتی یا دوپونت با تخصیص سرمایه و توسعه تکنیک های بودجه ریزی سرمایه و نیز مدیریت پروژه یا مدیریت بر دارایی های نامشهود توسط پراکتر. اند. گمبل در صنعت کالاهای بسته بندی شده استخدام و ترفیع و نیز بهره گیری از اندیشه همه کارکنان توسط شرکت تویوتا و شرکت های مهم دیگر که خود را مطرح نمودند و حتی نوآوری در تاریخ صنعت نظامی از جمله ناپلئون که پیروزی های خود را مدیون دکترین نظامی می داند یا پیروزی بریتانیا در هند و حکومت 200 ساله این کشور در سال 1800 که موفقیتش مرهون کیفیت توپخانه ای و قدرت آتش آن ها بودو طبق چیزی که قبلا خدمت شما عرض کردم باید این نوآوری به مزیت و منفعت بیانجامد که مستلزم 3 شرط مهم است نوآوری مبتنی بر اصل مدیریتی بدیعی باشد که برخی سنت گرایی های دیرپا را به چالش می کشد نوآوری فراگیر و شامل طیفی از فرایندها و شیوه ها باشد نوآوری بخشی از برنامه مستمر ابداع های پی درپی باشد که در گذر زمان کیفیت آن ها افزایش می یابد که این نوآوری در خودروسازان آمریکایی صورت گرفت تا مزیت تویوتا را کشف رمز کنند و این موضع شگفت که تقریبا 20 سال طول کشید در صورتی که خیلی زودتر با بهره گیری از هوشمندی کارکنان خط مقدم خود می توانست به این مهم دست یابد و یا در جایی دیگر در سال 1999 دیو ویت وام که بعد ها رئیس ویر پول شد همکارانش را وادار کرد نوآوری را به جزئی جدایی ناپذیر از شایستگی بارز شرکت مبدل سازند و برای این کار همراه هم پیمانانش تغییرات اساسی در نوآوری صورت داد مثل تبدیل نوآوری به عنوان اصلی در برنامه های توسعه رهبری ویرپول یا کنار گذاشتن بخشی چشمگیر از مخارج سرمایه ای برای پروژه های به راستی نوآورند و نکات مهم دیگری که در صفحه 51 کتاب اشاره شده مطالعه بفرمایید که منجر به موفقیت بزرگی برای او در سال 2005 شد این نوآوری نیاز به یک محیط دارد که می توان از رأس امور نوآوری مدیریتی و بعد نوآوری استراتژی و نوآوری محصول / خدمت و دست آخر نوآوری عملیاتی نام برد و اینها سلسله مراتب نوآوری را تشکیل می دهند البته لازم به ذکر است که همه نوآوری های مدیریت آفریننده مزیت رقابتی ندارند و در واقع برخی فزاینده تدریجی هستند و برخی دیگر اصول درستی ندارند و نیز بسیاری هم هرگز ثمری ندارند و این یک هشدار محسوب می شود که هیچ دستاورد مدیریتی هر چند جسورانه هم باشد به تنهایی به مزیت رقابتی منجر نمی شود و دست آخر متاسفانه اینکه یک کوته بینی مدیریتی در بین افراد وجود دارد و استدلالی در بین مدیران وجود دارد که همیشه حدی برای تفویض مسئولیت، حدی برای اعتماد به کارکنان و حدی برای برتر شمردن منافع شرکت نسبت به منافع خود وجود دارد که مدیریت را محدود می کند و از نظر آن ها پیشرفت مدیریت بیشتر تدریجی است نه انقلابی و دلیلی هم برای جور دیگر دیدن هم نمی بینند.