فصل ششم
نشانه روی برای مزیتی تدریجی
گوگل
هر کس یک بار هم کامپیوتری را روشن کرده باشد، با گوگل آشناست. لوگوی )درخشنده( این شرکت مستقر در مانتین ویو کالیفرنیا، پادری ورود به جهان گسترده وب است.
در سال 1996، دو دانشجوی دکترای علوم کامپیوتر در دانشگاه استانفورد، سرجی برین و لری پیج، آلگوریتمی ابداع کردند که باعث جهشی چشمگیر در عملکرد جست و جو در وب شد. بینش آنها این بود که صفحات را بر اساس تعداد اتصال هایشان به سایر صفحات (به عبارت دیگر بر مبنای محبوبیت) ردیف کنند. سرویس جست و جوی گوگل، در سال 1988 عرضه شد و به زودی روزانه بیش از پانصد هزار جست و جو را پاسخگو شد. به عنوان یک انقلاب صنعتی، گوگل به شدت کسب و کار نرم افزار را متحول ساخت.
یک مدل مدیریتی جدید
اما آنچه گوگل را بی همتا میسازد، نه مدل کسب و کاری وب محور آن، بلکه مدل مدیریتی آشوب مدار آن است. اجزای اصلی این مدل شامل سلسله مراتبی مسطح ، شبکه ای متراکم از ارتباطات هم سطح، سیاستی در دادن پاداشهای چشمگیر به افرادی با ایده های چشمگیر، رویکردی تیم مدار در توسعه محصول و منشور شرکتی است که همه کارکنان را ناگزیر میسازد بیشترین اولویت را به کاربران بدهند.
برین و پیج فهمیدند در جهانی گسسته، آن چه برای شرکت بیش ترین اهمیت را دارد، نه مزیت رقابتی در لحظه ای از زمان، بلکه مزیت تدریجی در گذر زمان است. مدیران گوگل به فراست دریافته اند که رشد درآمدهای غیر جستجوگری تنها راه برای اندازه گیری پیشرفت تکاملی شرکت است. از دید آنها ظرفیت گوگل برای تکامل بخشیدن سریع به کار محوریش نیز به همان اندازه در سنجش موفقیت آن حیاتی است. تا اینجا گوگل حتماً سازگار به نظر میآید. در کم تر از یک دهه مدل کسب و کاری آن پنج دور مهم را پشت سر گذاشته است :
- گوگل 1.0: برین و پیج موتور جستوجویی را اختراع کردند که به شکلی خزنده در وب پیشرفت کرد و میلیونها چشم را خیره خود ساخت ، اما هیچ درآمد واقعی حاصل نیاورد.
- گوگل 2.0 : گوگل ظرفیت جست و جوی خود را به ای.او.ال ، یاهو! و سایر پورتال های اصلی فروخت . این شراکت ها ایجاد درآمد کردند و موجی از تقاضاهای جدید برای جست و جو را به دنبال آوردند. به ناگه ، گوگل به نظر شبیه یک کسب و کار آمد.
- گوگل 3.0: گوگل مدلی هوشمندانه برای فروش آگهی های توام با نتایج جست و جوها دست و پا کرد. برخلاف یاهو! و دیگران توام با نتایج جست و جوها دست و پا کرد. بر خلاف یاهو و دیگران ، گوگل از آگهی های بالای صفحه احتراز کرد و نگاهی تفکیکی و مشابه روزنامه ها را به آگهی و محتوا برگزید و بین آگهی ها و نتایج جست و جوها فرق قائل شد. به علاوه ، پرداخت آگهی دهندگان منوط به کلیک کاربران روی اتصال آها بود. اکنون گوگل در مسیر خود برای تبدیل شدن به خرده فروش پیشگام اینترنت در فروش فضای آگهی بود.
- گوگل 4.0: سرویس جی میل گوگل که در آغاز بحث برانگیز شده بود ، مبنایی شد برای تجزیه و تحلیل کامپیوتری هر پیام واصله و موجب یادگیری لذت بخش شد که نتیجه آن ، ایجاد ادسنس بود. این ابداع باعث شد گوگل بتواند آگهی های خودرا تقریباً به همه انواع محتوای وب ( و نه تنها در نتایج جستجو های خود) متصل سازد. ادسنس به کارکشته های وب راه جدیدی برای دریافت پول بابت محتوا نشان داد و حیطه مدل کسب و کار گوگل را بسیار گسترده تر ساخت.
فرمولی برای نوآوری
این فرمول در گوگل به ((70-20-10)) معروف بود. طبق این خط مشی ، هفتاد درصد منابع مهندسی گوگل صرف گسترش سرویس پایه آن میشود. بیست درصد بر سرویسهایی متمرکز است که گسترنده کسب و کار محوری آن هستند: محصولاتی نظیر گوگل چک اوت (تسهیل کننده خرید برخط) ، ایمیجز ( ابزاری برای جستجوی تصاویر در وب) ، دایرکتوری ( برای مرور وب بر اساس موضوع) و ترانسلیت (برای مشاهده صفحات وب به زبانهای دیگر) ده درصد باقیمانده هم به ایدههای حاشیه ای مثل کمک به شهرداریهای در راه اندازی شبکه های وای فای همگانی اختصاص میابد.
شرکتی شبیه دانشگاه
از آغاز، پیج و برین در صدد خلق شرکتی بودند که خود طالب کارکردن در آن باشند : مکانی پر از نوابغی که فرصت کارکردن روی برخی از مسائل بسیارمهم به آنها نیرو میبخشد.
شانس تغییر دادن جهان
در نامه خود به سهام داران دور اندیش ، پیج و برین ادعا کردند، (افراد با استعداد جذب گوگل میشوند ، چون ما به آنها قدرت تغییر جهان را میبخشیم.)
منطقه عاری از پوک مغزها
رهبران گوگل براین باورند که یک تکنولوژیست استثتایی چند برابر یک مهندس معمولی ارزش دارد. از این رو اصرار بر استخدام درخشان ترین استعدادها دارند.
به شدت تخت و بسیار نامتمرکز
از بسیاری جنبه ها، سازماندهی گوگل بسیار شبیه خود اینترنت است: بسیار دموکراتیک، بسیار به هم متصل و بسیار تخت. مانند بخش اعظم فرهنگ گوگل، منبع عدم تمرکز افراطی شرکت هم خود برین و پیج هستند. آنها در مدارسی تحصلی کرده اند که بر استفاده از روش مونتسوری تاکید داشتند و استقلال فکری آنها هم تا حد زیادی از این تجربه ناشی میشود.
وقتی افراد انگیزه مند و با ظرفیت ، چشم انداز مشترکی به دست می آورند ، نیازی به کنترل زیاده ندارند. این درسی است که گوگل در همان آغاز راه آموخت.
تیم های کوچک و خودگردان
گوگل ایمان دارد تیمهای کوچک مزیتهای چندی دارند. وقتی پروژه ها به بخشهای کوچک تقسیم میشوند، ابتکارهای جدید با سرعت بیشتری اوج میگیرند، زیرا افراد کمتری باید مجاب ساخت و وابستگی های متقابل کمتری را هم مدیریت کرد. به گفته مایر، گوگل با کوچک نگه داشتن تیمها و تحمیل کمبود بودجه به پروژه ها، از ( بزک کردن زیاده ) که موجب صرف وقت و هزینه بدون ارزش افزایی میشود، جلوگیری میکند. مایر میگوید، ( به همین علت بسیاری از پروژه های گوگل مدتی را در مرحله آزمایشی (بتا) باقی میماند و نهایی نمیشوند).
آزمودن های سریع و کم خرج
در سرتاسر گوگل فشار آشکاری برای (( عرضه زود ، عرضه مکرر و عرضه سریع)) وجود دارد. هر کارآفرین احتمالی در گوگل میداند که مطمئن ترین راه برای جلب توجه همتایان و کسب حمایت مالی بیشتر برای پروژه محبوب خود ، قراردادن چیزی روی وب و جمع کردن بازخورد مثبت مشتریان است.
فلسفه (( فقط امتحان کن )) گوگل حتی در مورد دشوارترین پروژه های گوگل نظیر دیجیتال کردن کتابخانه های دنیا نیز به کار رفته است.
پاداشهای متمایز
به طور کلی،کارکنان گوگل حقوق پایهای دریافت میکنند که برابر یا کمی کم تر از متوسط صنعت است. اما انحراف استاندارد از این متوسط در گوگل بسیار بیشتر از اکثریت شرکتهای دیگر است. در گوگل، پاداش سالانه به سی تا شصت درصد حقوق پایه میرسد، اما مزیت مالی برای کسانی که ایده ای سودآور برای شرکت خلق میکنند، میتوانند بسیار بیشتر باشند.
گفتمانی مستمر و فراگیر
در شرکتهای سلسله مراتبی، مسیر های ارتباط از بنیان عمودی هستند تا افقی و سیستمهای اطلاعانی در وهله اول و اغلب اوقات برای جریان داده ها از خط مقدم به سمت تصمیم گیران رده بالا ایجاد میشوند. بی شک، مدیران گوگل با کمبود داده ها روبرو نیستند. با وجود این، جریان جانبی اطلاعات در گوگل بسیار متراکم تر از جریان عمودی است. این امر اتفاقی نیست. گوگل سرمایه گذاری زیادی برای ایجاد سازمانی به شدت شبکه ای صورت داده که تشریک ایده ها را برای کارکنان آسان ساخته است. نظرسنجی از همکاران ، استخدام داوطلبان و ایجاد ائتلاف هایی برای تغییر، به چیزی فراتر از یک سیستم کارامد ایمیل نیاز دارد.
تعریفی فراگیر از کسب و کار
بزرگی جاه طلبی گوگل و گسترده تلاش های نوآورانه آن بیمه نامه ای است در مقابل آن نوع محافظه کاری و افزون گرایی که اغلب موجب از دست رفتن آینده برای شرکت ها میشوند. بنیانگذاران گوگل در نامه اعلام ورود شرکت به بورس روشن ساختند که این شرکت را هیچ تعریفی از کسب و کار محوری مقید نخواهد ساخت. آن ها هشدار دادند : (( تعجب نکنید اگر در یک زمینه هایی سرمایه گذاری کنیم که به نظر تخیلی و عجیب مینمایند.)) وقتی از اشمیت سوال شد گوگل در چه کسب و کاری است ، پاسخ داد ،(( این شرکت میخواهد در یافتن همه چیز به مردم کمک کند.)) هرچند عوامل متعددی میتوانند موجب شکست گوگل شوند، اما مدل کسب و کاری خودخواهانه آن نمیتواند یکی از آنها باشد.
برخی آموزه های ممکن
اول : خود اینترنت میتواند بهترین استعاره برای مدیریت سده بیست و یکم باشد.
از منظر مدل کسب و کار ، گوگل به نصل دوم شرکتهای اینترنتی تعلق دارد. اما وقتی نوبت به مدل مدیریتی آن میرسد، گوگل نسل اولی است: زیرا نخستین شرکت بزرگی است که سهام آن در بورس عرضه شد و سیستم مدیریتی خود را حول اصول منطبق با وب بنا نهاد.
دوم : مدیران مجرب ممکن است بهترین نوآوران مدیریت نباشند.
وقتی به مدارس بازرگانی وارد میشوید ، مقدار زیادی خرد کسب میکنید ، اما تعصبات زیادی هم در شما به وجود میآید.
سوم : نوآوری های مدیریتی که کار را انسانی تر میکنند مقاومت ناپذیر هستند.
اینترنت انجام کارهایی را آسان تر کرد که انسان آنها را دوست دارد: متصل شدن، گفت و گو، گزافه گویی، حرافی، ابراز عقیده، به اشتراک گذاشتن، طنازی، خلق کردن، خندیدن و یادگرفتن.
نگاهی دوباره به دستور کار خود برای نوآوری مدیریت
هدف نشان دادن این واقعیت است که میتوان بر جزمیت مدیریت شورید و باز هم کسب و کاری موفق را اداره کرد ، میتوان از خرد متعارف مدیریت روی برتافت و باز هم سفارش ها را به موقع فرستاد ، مشتریان پرتوقع را راضی ساخت و نتایج شیرین کسب کرد.