لازم نیست مدیر باشیم یا دانشجوی مدیریت، تا به مباحث درس رفتار سازمانی نیازمند باشیم. هر کسی در هر مجموعهای فعالیت میکند، لازم است با مبانی رفتار سازمانی آشنا باشد. بیرون آمدن از انزوای فردی و شروع زندگی اجتماعی، به معنی این است که نیاز به دانش رفتار سازمانی آغاز شده است.
سالها پیش، دانشمندی به نام چستر بارنارد، با مطالعات و تحقیقات خود نشان داد که: «رفتار انسانها در محیط سازمان، با رفتار آنها خارج از محیط سازمان متفاوت است». به عبارت دیگر بسیاری از ما در سازمانها، شخصیت و رفتار متفاوتی را از خود به نمایش میگذاریم. چستر بارنارد، همچنین تاکید داشت که در تحلیل رفتار انسانها در سازمان، نمیتوان همه انگیزههای انسانها را در عوامل اقتصادی خلاصه کرد.
توجه به این نکات از زبان چستر بارنارد و دیگران، موجب شکل گرفتن حوزهای به نام رفتار سازمانی شد. دانش رفتار سازمانی، رفتار انسانها را در محیط سازمان در سه سطح مختلف بررسی میکند:
نیگل نیکولسون، استاد مدرسه کسب و کار لندن، در مقدمهی دائرهالمعارف رفتار سازمانی، چنین مینویسد:
«رفتار سازمانی، بررسی رفتار انسانها در محیط سازمانی و بررسی رفتار سازمانها در محیط اقتصادی و اجتماعی است. با این تعریف، قسمت عمدهی آنچه ما امروز، به عنوان ارزشمندترین دستاوردهای زندگی بشر میشناسیم و همینطور قسمت عمدهی آنچه امروز موجب نفرت و شرمساری نسل بشر است، به نوعی با رفتار سازمانی ما مرتبط بوده است. از ساخته شدن دیوار چین، تا جنایات هیتلر. از تولید اتوموبیل تا همه جنگهای بزرگ بشر. از مذاهب تا سیستمهای ارتباطی در جامعه. حتی در سطح فردی هم، ریشهی بخش عمدهای از موفقیتها و شکستهای ما را میتوان در ساختارها و رابطههای سازمانی جستجو کرد».
البته قدیمی بودن و ریشهدار بودن مفهوم رفتار سازمانی، به آن معنی نیست که دانش رفتار سازمانی هم تا همین حد، قدمت و سابقه دارد. از عمر رسمی این رشته، صرفاً چند دهه میگذرد. اما اهمیت آن و میزان توجهی که به این رشته میشود، به صورت روزافزون در حال افزایش است.
وقتی میگوییم «رفتار سازمانی»، باید تعریف خودمان را از واژهی «سازمان» مشخص کنیم.
سازمان را میتوان مجموعهای از افراد در نظر گرفت در کنار هم و با هماهنگی هم کار میکنند تا به هدفهای فردی و جمعی خود برسند.
تعریف بالا دو پیام ضمنی هم در خود پنهان دارد:
پیام اول برای مدیران است: اینکه بپذیرند کارکنان حق دارند به خودشان و خواستهها و آرزوها و اولویتهایشان هم فکر کنند. اینکه کارکنان حق دارند همزمان با کار کردن و عشق ورزیدن به کار خود، از حقوق خود هم حرف بزنند. مرخصی هم بخواهند. به رشد و پیشرفت هم فکر کنند. از کم بودن یادگیری گله داشته باشند و به طور خلاصه، نمیتوان از کارکنان یک سازمان خواست در لحظه ورود به سازمان، همه دغدغهها و خواستهها و اولویتهای شخصی خود را به کناری بگذارند و به عنوان چرخدندهای در یک ساختار بزرگ مکانیکی مشغول به کار شوند.
پیام دوم برای کارکنان است: سازمان برای یک هدف جمعی شکل گرفته است. اگر قرار بود هر کس زندگی شخصی و اهداف شخصی خود را داشته باشد و فقط به آنها فکر کند، دلیلی نداشت که چیزی به نام سازمان شکل بگیرد. پس به همان اندازه که من به خودم و خواستههایم فکر میکنم، سازمان هم حق دارد اولویتهای خودش را مطرح کند. از من بخواهد که برای دستیابی به آنها تلاش کنم و حتی اگر کسانی را دید که میتوانند این اهداف را بهتر و مناسبتر از من محقق کنند، آنها را به من ترجیح دهد. همچنانکه من هم اگر سازمانی را ببینم که منافع و اهداف من را بهتر تامین میکند، احتمالاً در تغییر موقعیت شغلی خود، تردید نخواهم کرد.
رفتار سازمانی در این نقطه متولد میشود. تلاش انسانها برای ایجاد همگرایی و همسویی بین انسانها و ساختارهای انسانی. بین فرد و سازمان. طوری که با کمترین هزینه و اصطکاک، خواستههای همه تامین شود.
* انواع تصمیم گیری های انسانها: چه زمانی بر اساس عرف تصمیم میگیریم؟ چه زمانی منطق و چه زمانی احساس؟
* تعارض و مواجهه با آن در سازمان: انسانها دائماً در محیط سازمانی خود با تعارض مواجه میشوند. زمانی که انگیزهها یا خواستههای آنها، همسو نیست. همواره گفته شده که تعارض، باید در یک سطح مناسب در سازمان وجود داشته باشد. اگر بیش از حد باشد، کارایی در سازمان کاهش پیدا میکند و انرژی سازمان با اصطکاک سازمانی تلف میشود و اگر کم باشد، نشانه بیماریهای دیگری در سازمان است. یا خستگی و ناامیدی کارکنان و بیانگیزگی و بیتفاوتی آنها، و یا سیستم مستبد مدیریتی که همه ترجیح میدهند حرفها و نظرات مدیر را تکرار کنند.
* کار تیمی و فرصتها و دامهای ناشی از کار تیمی
* رهبری: دلیل نیاز به این مهارت، نگرش یک رهبر، سبکهای مختلف رهبری و سایر مطالب مرتبط
* رفتارهای نادرست کارکنان و مدیران در سازمان: اینکه چرا کارمندها در سازمان از زیر کار فرار میکنند؟ از یکدیگر بد میگویند؟ به داراییهای مادی و معنوی سازمان خیانت میکنند؟ در حاشیه زندگی میکنند؟ چرا مردها در سازمان، همکاران زن خود را به شکل مستقیم یا غیر مستقیم آزار میدهند و فضا را برای کار آنها تنگ میکنند؟
* انگیزش: نظریههای مختلف انگیزش و اینکه چرا کارکنان برای برخی کارها شوق دارند و برای برخی دیگر هیچ تمایلی ندارند؟ اساساً اگر رفتار خاصی را از یک کارمند میبینیم (مثبت یا منفی)، چه انگیزههایی در پشت آن پنهان بوده است؟
* فرهنگ سازمانی: در یک سازمان و در یک صنعت و در یک کشور، چه فرهنگها و خردهفرهنگهایی حاکم است؟ مدیران یک سازمان، کدام فاکتورهای فرهنگی را باید در تصمیمگیری ها و رفتارها و الگوهای مدیریتی خود لحاظ کنند؟
* استرس شغلی و نحوه مواجهه با آن، معمولاً جایگاه آن درس رفتار سازمانی خواهد بود.
* شخصیت و شخصیت شناسی اگر چه موضوعی بسیار عمیق و گسترده است، اما در حد اولیه و پایه، به صورتی که تشخیص کلی الگوهای شخصیتی یک همکار برای ما امکان پذیر بوده و یا خطای کمتری در استخدام نیروی انسانی وجود داشته باشد، در این درس مورد بحث قرار میگیرد.
* تعادل بین کار و زندگی از جمله بحثهایی است که طی سالهای اخیر، پس از توجه رسانهها و خانوادهها به این امر، به مجموعه عناوینی که تحت عنوان رفتار سازمانی تدریس میشود، افزوده شده است
نویسنده: دکتر مجتبی پیرزاد